اعتماد سرمایه است

روابط انسانی از آغاز تعاملات تا به امروز دستخوش تغییرات و دگرگونی‌های مقطعی بوده است. به هر میزان که انسان‌ها الزاماً نیازهای خود را از طریق تشریک مساعی و شراکت در کارها رفع کرده‌اند ارتباط عاطفی و دوستی آنها کمرنگ‌تر و در محاسبات داده‌ها و ستاده‌ها درگیر شده‌اند تا بدانجا که پیچیده‌ترین شمارشگرها و ماشین حساب‌ها مولود و زاییده نیازمندی‌های روزانه است.
لذا اگر زمانی قول و قرارها ملاک انجام تعهدات بوده و به جای صدور و امضای چک، سفته یا اوراق بهادار دیگر، نخ سبیل خود را به گرو می‌گذارده‌اند، اینک اوراق بهادار هم اعتبار سابق خود را ندارند.
در دیپلماسی و چانه‌زنی‌های سیاسی بین کشورها هم متأسفانه قول و قرارها از جنبه تبلیغاتی به دروغ‌پردازی و دروغ‌پراکنی و فریب سوق داده شده به گونه‌ای که رسانه‌ها هم که افکار عمومی جهان را پوشش می‌دهند و به نوعی آن را رصد می‌کنند، ضامن و نشانه‌ای بر تعهدات تلقی نمی‌شوند.
آمریکایی‌ها پیوسته عنوان کرده‌اند بین ایران و آمریکا دیوار بی‌اعتمادی بلندی است که می‌باید از میان برداشته شود، اما هر زمان که از جانب طرفین برای برداشتن این دیوار بی‌اعتمادی اقدامی دیپلماتیک صورت گرفته و طرفین در جمع رسانه‌های جهانی اعلام کرده‌اند چنین قصدی دارند، با دخالت افراد ذی‌نفوذی چون لابی‌های صهیونیستی، قول و قرارها پس گرفته شده و تغییر جهت داده‌اند.
سخنرانی اوباما رئیس جمهور آمریکا در سازمان ملل هر چند رندانه و با کلمات حساب شده بود اما در آن از گزینه نظامی سخن به میان نیامد و چنین استنباط می‌شد، که آمریکایی‌ها یواش یواش سر عقل آمده‌اند و تمایل دارند این دیوار بی‌اعتمادی را از میان بردارند.
اما با فشارهای لابی‌های صهیونیستی در کنگره و مسافرت اخیر نتانیاهو لحن‌ها در حال تغییر است و حتی وزرای خارجه 1+5 هم که شادی‌کنان دم از رفع نگرانی‌ها و رفع اختلافات می‌زدند، مدام بر این نکته تأکید دارند که ایران می‌باید در عمل اعتمادسازی کند، اما نمی‌گویند ما باید چه کنیم تا حرکتی دوجانبه برای رفع اختلافات عملی شود.
گویا اعلام آمادگی ایران برای مذاکرات پیرامون مسایل هسته‌ای را دلیلی بر ضعف و ناتوانی تلقی می‌کنند و چنین احساسی به آنها غالب شده که به هر میزان فشار بیشتر شود امتیازات بیشتری می‌توانند از ایران بگیرند تا جایی که اهرم فشار گزینه نظامی را هم به تحریم‌ها اضافه می‌کنند.
این روند موجب می‌شود قبل از هر اقدامی 1+5 هدف و ذهنیت خود را رو کند و ما را در موضع انفعالی قرار دهد.
با این وضعیت، دولت می‌باید هم و غم خود را برای اعتمادسازی بیشتر در امور داخلی صرف کند و با مردم به صورت شفاف‌تر مسایل داخلی و خارجی را بگوید تا غوغاسالاری و جوسازی‌های دشمن چندان تأثیرگذار نشود و توپ در زمین ایران نیفتد. زیرا طرف مذاکره وقتی حاضر به امتیاز دادن و یا معامله برد برد است که بداند نمی‌تواند وحدت و انسجام بین نظام و مردم را خدشه‌دار کند و همانند تغییراتی که در کشورهای لیبی، تونس، مصر، عراق و افغانستان با دخالت‌های نظامی به صورت مستقیم و غیرمستقیم انجام داده و مقاصد خود را برای نفوذ و غارت منابع کشورهای اسلامی رو کرده نمی‌تواند در ایران چنین کند. پس آنچه که از هر چیز دیگر در شرایط فعلی مهم‌تر است، حفظ انسجام و وحدت ملی است که با تدبیر و کار کارشناسی به دور از وعده و وعیدها برای رفع مشکلات اقتصادی می‌باید جامه عمل به خود بپوشد.
نکته مهمتر آنکه 1+5 به عنوان 6 کشور متحد با تبعیت از سیاست‌های آمریکا قصد دارند با حرکت‌های پلکانی و گام به گام ما را از مواضع بحق و اصولی خود عقب برانند. زیرا با هر حرکت آنها در شطرنج سیاست می‌باید حرکتی حساب شده انجام دهیم تا در شرایط آچمز قرار نگیریم.
بیش از ده سال است که موضوع غنی‌سازی اورانیوم در ایران چماقی شده تا با تشدید تحریم‌ها و تهدیدها این چماق بلند شود و ما را بترسانند که چنین می‌کنیم و چنان.
یک روز از فشار تحریم‌ها سخن به میان می‌آید و روز دیگر از حقوق بشر و آزادی زنان؛ که معمولاً چاشنی تبلیغاتی تحریم‌هاست.
در صورتی که در کشورهای به اصطلاح دوست آمریکا در منطقه چیزی به نام حقوق بشر وجود ندارد چون دولت‌های آنها بیش از همه تسلیم بلاشرط اوامر اربابند و ارباب‌ها از کنار ظلم و ستم آنها بر مردمشان بی‌تفاوت و با احتیاط عبور می‌کنند.
حال باید پرسید در شرایطی که مشکلات مالی و اقتصادی امنیت آمریکا و اروپا را تهدید می‌کند و روز به روز بیش و بیشتر بر نارضایتی مردم افزوده شده و سایه ترس و وحشت بر سر آنها سنگینی می‌کند، دم از جنگ و حمله نظامی زدن بیشتر به یک شوخی بی‌مزه می‌ماند و بیش از پیش این دیوار بی‌اعتمادی را عریض‌تر می‌کند.
اگر واقعاً اعتماد سرمایه است که هست بهتر آن است که همگان در حفظ و تقویت آن بکوشند تا وقت دولتمردان بیشتر صرف رفع نگرانی‌های اقتصادی و امنیتی شود تا مردم جهان با خاطری آسوده روزگار بگذرانند. زیرا 
گیرم که آب رفته به جوی آید
با آبروی رفته چه باید کرد
تاریخ گواه صادقی است از حیله‌گری‌ها و دروغ‌پردازی‌های آمریکا و انگلیس و هر کشور قدرتمند دیگری که صرفاً به دنبال منافع خود است و به شکست رقیب می‌اندیشد. خواه آمریکا باشد یا چین و شوروی و امثالهم.
ما باید در صحنه بین‌المللی به لحاظ داشته‌هایمان آنچنان قوی باشیم که بتوانیم در برابر قدرت‌نمایی‌های نظامی، اقتصادی و سیاسی طرف‌های مدعی و متخاصم کم نیاوریم.
برای تحقق چنین اهداف متعالی و استراتژیک نخست از درون خود را قوی و متحد سازیم تا بازتاب بیرونی آن نشانه‌ای از اقتدار ما باشد، چنانکه در بسیاری موارد چنین است وگرنه دشمن تهدید کننده تاکنون با حملات نظامی کار را تمام کرده بود.
ایستادن بر سر موضع اصولی که حفظ منافع ملی ما را در پی دارد به معنای نداشتن انعطاف در چانه‌زنی‌های دیپلماتیک نیست. همین موضع است که دشمن را ترسانده تا تن به مذاکره دهد.
انرژی هسته‌ای وسیله‌ای است برای موازنه و تعادل‌سازی اقتصادی و رفع نیازهای مهم برای عدم وابستگی و استقلال در تأمین چیزی که دشمن به سادگی آن را به ما نخواهد داد. چنانکه تاکنون هم نداده است.
از طرفی دیگر ما می‌توانیم نیازهای منطقه و سایر کشورهای دیگر را پاسخگو باشیم و این خود نشانه‌ای از اقتداری است که امنیت ایجاد می‌کند و سپر محکمی است در برابر زیاده‌خواهی‌های آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی در منطقه. گذشته از آن غنی‌سازی حق طبیعی و قانونی ماست و نمی‌توان از آن صرف نظر کرد.
حال حد و اندازه آن به تشخیص دولتمردان ما برای رفع نگرانی‌هایی است که بهانه‌ای برای استمرار تحریم‌ها شده است و در پایان هم ما و هم همه طرف‌های مذاکره 1+5 می‌باید اعتماد را سرمایه‌ای به حساب آورند که همگان از آن بهره می‌برند. آن هم در شرایطی که فشارهای اقتصادی جهانی به لحاظ افزایش نیازمندی‌های ناشی از زندگی ماشینی روز به روز بیشتر می‌شود.
ما سرنوشت قذافی را به یاد داریم که چگونه تمامی تجهیزات هسته‌ای لیبی را مفت و رایگان بر کشتی سوار کرد و تحویل آمریکایی‌ها داد. از ذخایر ارزی حاصل از فروش نفت هم به هر میزان که آنها خواستند قراردادهای ترکمانچاهی امضاء کرد اما وقتی دستش خالی شد، حسابش را رسیدند و حتی تن به تبعید او هم ندادند. عراق هم تجربه دیگری است که چون نخست صدام گوش به فرمان و مطیع اوامر اربابان شد، بعد از آنکه زمان مصرفش به پایان رسید و مطالبه دستمزد کرد، از هستی ساقطش کردند.
لذا جنگ واقعی امروز جنگ نظامی نیست، بلکه رجزخوانی‌هایی است که دشمن ماهرانه برای تضعیف روحیه حریف در میدان آغاز کرده و رسانه‌های قدرتمند را به کار گرفته تا بر افکار عمومی مدیریت کند. ما باید برنده این جنگ باشیم و روی آن سرمایه‌گذاری کنیم تا بیشتر اعتمادسازی کنیم. امید که چنین شود.
والسلام