صفحه 8--2 تیر 92
سعید بناکار
محمدعلی باشه آهنگر متولد 1341 شهر آبادان و فارغالتحصیل رشته کارگردانی از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر است. نخستین ساخته تصویریاش یک فیلم بلند ویدیویی با عنوان «نیمه گمشده» بود که بعدها در قالب یک مجموعه چهل دقیقهای برای نمایش در تلویزیون تدوین مجدد شد و از نهمین جشنواره دفاع مقدس جوایز بهترین فیلم، بهترین فیلمبرداری و بهترین جلوههای ویژه را دریافت کرد.
پس از ساختن چند فیلم کوتاه مستند داستانی «نبات داغ» را ساخت که درباره معلولان فلج مغزی بود. در سال 86 نیز مجموعه تلویزیونی «جوانمرد» را برای تلویزیون کارگردانی کرد. آهنگر چند داستان کوتاه هم نوشته است که یکی از مهمترین آنها را با نام «صادق»، مبنای ساخت نخستین فیلم بلندش «فرزند خاک» قرار داد. وی که سالهایی از زندگیاش را در شرایط جنگ زندگی کرده، علاقه زیادی به تصویر کشیدن و روایت پیامدهای جنگ بر روی آدمها را دارد. او در «فرزند خاک» سال 86 هم داستانی را بر پس زمینهای از جنگ و البته در فضا و لوکیشنی غیر از جبهههای جنوب و در کردستان روایت کرده است. مضمون «فرزند خاک» درباره مشکلات و شخصیتهایی است که بارها در آثار جنگی دیده شدهاند، اما آهنگر لحن و بستر تازهای برای روایت این قصههای کلیشهای و تکراری پیدا کرده است، یعنی تفحص و یافتن اجساد رزمندگان دوران جنگ و پیریزی درامی درباره آن. کارگردان در این فیلم ابتدا پرسشهایی را درباره مضمون و موضوع فیلم مطرح میکند که پرسشها به گرههایی تبدیل میشوند که از نیمه دوم فیلم به بعد گرهها به تدریج گشوده میشوند. «فرزند خاک» دارای وجوه مستند هم هست و کسانی در فیلم حضور دارند که نقش خودشان را بازی میکنند. «فرزند خاک» توانست حضور خوبی در جشنواره فجر بیست و ششم و جشن خانه سینما داشته باشد. به دنبال آن فیلم «بیداری رویاها» را کارگردانی کرد. آهنگر به سختی توانسته بود برای ساخت این فیلمنامه پروانه ساخت بگیرد و مدتها برای ساختنش انتظار کشید و هر بار که برای گرفتن مجوزهای لازم اقدام میکرد با مخالفتهایی روبهرو میشد. شاید دلیل اصلی این مخالفتها درونمایه و رویکرد منتقدانه فیلم بود. این کارگردان در «بیداری رویاها» نیز تم و روال و مضمون آثار قبلیاش را ادامه داد و تأثیر جنگ و حاشیههای آن را درباره آدمها و ساختار شخصیتی قصه آنان تمرکز داده بود و به تنهایی آدمهای زخم خورده از جنگ پرداخته بود.
«بیداری رویاها» در ستایش آدمهای حاشیه جنگ بود و میخواست فداکاریهای مردان و زنان گمنامی را به تصویر بکشد که برای وطن و نجات خاک مقدس آن صبورانه جنگیدند و سختیها را تحمل کردند.
داستان «بیداری رویاها» بافتی معمایی هم داشت و چند گره دراماتیک پیشبینی ناپذیر هم در فیلنامه گنجانده شده بود که باعث جذابیت آن برای مخاطب گسترده میشد. موضوع اسیران جنگی پس از غیبتی طولانی و مواجهه شدن آنان با موقعیتهای جدید و تغییر کرده خانواده و جامعه و علاوه بر آن در بسیاری از خانوادهها اتفاق افتاده و برای همه کسانی که در آن دوران زندگی کردهاند، قابل درک است. از این جهت «بیداری رویاها» فیلمی درگیر کننده به شمار میرفت و به خوبی توانست مخاطبین را به قضاوت وا دارد. قصه فیلم روایت زندگی رزمندهای بود که 23 سال پیش مفقودالاثر شده بود و هجده سال پیش خبر شهادت و پیکر سوختهاش را به خانوادهاش داده بودند که در راه بازگشت به ایران است. این خبر باعث آشوبی در خانواده میشود و همه را به هم میریزد، به خصوص برادر کوچکتر او و همسرش که بسیار پریشان و ناراحت هستند. «بیداری رویاها» را میتوان یکی از بهترین و تأثیرگذارترین فیلمهای دفاع مقدس دانست.
بعد از تجربه و نمایش موفق «بیداری رویاها» در جشنواره بیست و هشتم، آهنگر سومین فیلم سینماییاش را بعد از دو سال با نام «ملکه» برای نمایش به سی امین جشنواره فیلم فجر ارایه کرد. آخرین ساخته این کارگردان جریان و مرحله پیش تولید طولانی داشته است. آنچه مسلم است فیلمهایی که براساس قصههایی که براساس واقعیتهای اجتماعی و سیاسی و یا تاریخی و جنگی و دفاع مقدس بنیان و ساخته میشوند قبل از هر عامل تأثیرگذار دیگر در تهیه و ساخت یک اثر سینمایی باید از پژوهشی درست و علمی و براساس واقعیات استفاده شود که پژوهش کامل درمورد یک پدیده و یا یک اتفاق مهم میتواند با حذف اضافه تحقیقها از خلاصه پژوهش آن را در نهایت به عنوان ساختار اصلی فیلمنامه استفاده کرد. اما اگر پژوهش به خوبی صورت نگیرد، قطعاً فیلمنامه خوبی هم نخواهیم داشت.
فیلم سینمایی «ملکه» یکی از انگشت شمارترین آثار سینمایی ایران به ویژه در زمینه دفاع مقدس است که فیلمنامه نویس و کارگردان درباره موضوع و مضمون آن پژوهش کامل و درستی انجام دادهاند.
آهنگر با اینکه خود در طول جنگ از ساکنان و اهالی مناطق جنگی شهرهای آبادان و دزفول بوده است، اما برای اینکه بتواند فیلمی با دیدگاهی نو درباره جریانات دفاع مقدس بسازد فقط به اطلاعات شخصی و دیدههایش بسنده نکرده است، بلکه درباره موضوع و مضمون و زاویه دید، برای روایت و بیان دیدگاهش درباره این مهم بیش از یکسال پژوهش میدانی و موضوعی داشته است و از شروع پژوهش اولیه تا بازنویسی فیلمنامه نهایی حدود سه سال طول کشیده است و رگ اصلی فیلمنامه پژوهش بوده است. نوشتن فیلمنامه ملکه را محمدرضا گوهری به عهده داشته اما بازنویسی آن را با نظرات و هماهنگی کامل کارگردان انجام داده است.
«ملکه» فیلمی است که مانند آثار قبلی آهنگر دغدغه و دلبستگی این کارگردان به موضوع دفاع مقدس را نشان میدهد و به همین دلیل فضای آن خیلی متفاوت و دور از کارهای قبلیاش نیست و این رویکرد و شباهتها نشانگر آن است که وی به بررسی شرایط انسانی آدمها در مواجهه با پدیده جنگ علاقهمند است و جنگ و تأثیراتی که روی آدمهای پیرامون خود میگذارد، مهمترین مسألهای است که آهنگر با ساخت فیلمهای مختلف به آن پرداخته است و تأثیرات جنگ بر روی آدمها را در قصه «فرزند خاک» که در سیزده سال پس از جنگ اتفاق افتاده و در قصه «بیداری رویاها» که در بیست سال پس از جنگ اتفاق افتاده و در قصه «ملکه» دو سال پایانی جنگ فضاهایی را نشان و روایت میکند.
در ژانر دفاع مقدس هنوز هم فضاهایی دست نخورده و بکر دیده نشده و حکایتهای نشنیده شده بسیاری وجود دارد که میتواند در هر شرایطی تأثیر خودش را بگذارد. حداقل ترین تأثیرگذاریاش نشان دادن آگاه کردن مخاطبان به چگونگی جانفشانی رزمندگان و سربازان ایرانی در جنگی ناخواسته و نیز تأثیرات مخرب جنگ بر تمام شئونات زندگی آنان و خانوادههایشان و در تمام جامعه است.
این پیام و مضمونی است که آهنگر در آثارش به ویژه در ملکه به آن اشاره کرده است و در عین حال که به بررسی جنگ در فیلمهایش علاقه نشان داده، نیاز به صلح و ستایش از آن هم پرداخته و در عمق قصههایش از صلح حرف زده است. قصه «ملکه» برخلاف «بیداری رویاها» در کشاکش جنگ روایت شده و قصهای کاملاً شهری که در گونه فیلمهای اجتماعی و جنگی قرار میگیرد.
آهنگر با استفاده از امکانات موجود فضای جنگ را در فیلم ملکه به فرم و قالبی تازه بازسازی کرده است و با انتخاب فضاها و لوکیشنهایی در جنوب شهر آبادان هر چه بیشتر به فضاسازی بر اصل واقعیت و فضا و حال و روز آن روزها نزدیک شده است. فضاهای متروکه و آسیب دیده پالایشگاه آبادان در زمان جنگ و فضای عمومی آبادان و نخلستانهای صدمه دیده از جنگ، از لوکیشنها و فضاهای اصلی فیلم هستند. صحنههایی که در فضای متروکه پالایشگاه آبادان طراحی و بازسازی جنگی شده دارای خصوصیاتی هستند که در زمینه طراحی و از نظر اجرایی و فیلمبرداری از سخت ترین طراحیها و فضاسازهای سینمایی ایران به ویژه در ژانر دفاع مقدس هستند. از ویژگیهای این صحنهها وجود دودکش و سکوی یکی از کورههای پالایشگاه آسیب دیده آبادان از جنگ است که ارتفاعی حدود 80 متر دارد و نزدیک به یک سوم فیلم بر روی آن و درون آن فیلمبرداری شده است. ارتفاع بسیار زیاد، بالارفتن و پایین آمدن مکرر بازیگران و فیلمبرداران در آن شرایط آب و هوای گرم و نامساعد و نیز استفاده فیلمبردار از لنزهای 800 و 1200 که نقطه دید یک نفر از آن ارتفاع به پیرامونش است. درشرایطی خطرناک که معمولاً رفت و آمد بر روی کرنها (جرثقیل) و سبدهای آن و یا آویزان شدن با کمربند و قلاب صورت میگیرد از سختیهای کار طراحی و اجرا بوده است.
با اینکه قصه فیلم مربوط به ماههای آخر جنگ و حتی روزهای پس از قطعنامه 598 است، اما کارگردان با نگاهی امروزی جنگ را به تصویر کشیده است، آن هم با زاویه دیدی که تاکنون در هیچ آثار دفاع مقدس دیده نشده است. «ملکه» بیان و روایتی سرراست و صادقانه از بی رحمیهای جنگ است و این درونمایه فیلم و رای همه مضامین و معناهای آشکار و پنهانش است. قهرمان و شخصیت اول فیلم جوانی باهوش و فرصت طلبی است اما نه فرصت طلبی که فقط برای موقعیت خودش تلاش کند. این هوش و کنجکاوی و صداقتش برای وی در میان رزمندگان جایگاه و موقعیتی ویژه به وجود آورده است. موقعیتی که وجهی دو گانه دارد. اول از لحاظ اینکه وی یک دیدهبان آشنا به کار است و زاویه دید درست وی و تصمیمهایش میتواند برگ برندهای برای جبهه خودی باشد و از سوی دیگر صداقت و حس همکاری دسته جمعیاش همدلی میان همرزمانش به وجود آورده است. اما همین انگیزه وصف ناشدنی با تردیدهای تازهای همراه میشود. آغاز این تردیدها از نقطهای است که شخصیتی تازه وارد خلوت و قلمرو دیدهبانی وی میشود و این شخصیت خیالی که در آخر فیلم ماهیتی حقیقی پیدا میکند فیلم را وارد عرصه و فضایی تازه میکند که هم برای کارگردان فیلم یک خطر و اقدام تکنیکی مشهورانهای بوده و هم برای سینمای جنگ که سالها است به شدت نیازمند ایدههای بکر و حرفهای ناگفتهای است، یک نقطه عطف است.
کمترین تأثیری که ملکه بر مخاطبانش میگذارد این است که با روایت بدون اغراقش و با تصویرهایی که از جنگ به خوبی طراحی شدهاند، جنگ و بیرحمیهایش را به خوبی به مخاطبین نشان میدهد و برای مدتی به طول یک فیلم سینمایی، تماشاگر را میان آن معرکه رها میکند.
این توان تأثیر و نفوذ هم به دلیل فیلمنامه حساب شده فیلمنامه نویس و هم وسواس کارگردان و هم اجرای مدیر فیلمبرداری «علیرضا زرین دست» است که کار را کامل میکند و بی شک کارش در ملکه ستودنی است.
بخش اصلی و عمده تصویرهای فیلم صحنهها و پلانهای عادی روایت قصه فیلم است که در دل جنگ روایت میشود، اما نماهایی دیگر که از دید دوربینهای دیدهبان و قهرمان فیلم از بالای برج به تصویر کشیده شده و آن جاهایی که دوربین دوم قصه به کار میافتد، کار زرین دست بسیار دیدنی است.
«ملکه» در کل فیلمی قابل قبول و دیدنش برای مخاطب جذاب و آگاهی بخش است و به دلیل اینکه کیفیت و عناصر مورد نیاز یک فیلم استاندارد را رعایت کرده است، جزء نمونههای نادر سینمای ایران است، اما کاستیهایی هم دارد.
در ابتدا و یک سوم آغازین قصه با تأخیر آغاز میشود و برخی از صحنهها گفتوگوها بیش از حد است و از همه مهمتر زمان طولانی 110 دقیقهای آن است که در تدوین مجدد میتوان دقایقی را از آن در آورد.
آهنگر در ملکه قابلیتهای فنی و روش کارگردانیاش را بیش از دیگر آثارش نشان داده است. به عنوان مثال وی به جای اینکه از بازیگران نامی سینمای ایران بهره بگیرد، بازیگر ناشناسی را برای نقش اصلی فیلمش انتخاب کرده است و از یک گروه و جمعی از بازیگران تئاتر در کنار این قهرمان جوان بهترین استفاده را برده و بازیگران مکمل هم با این جمع بسیار همخوان و یکدستند و حتی بهتر از بازیگرانی هستند که نامی ترند.
ملکه با همه داشتهها و قوتها و ضعفهایش نخستین اثر جنگی این چند دهه است که از لحن آن میتوان تاریخ ساختش را فهمید. ملکه فیلم امروز است. عناصر تشکیل دهنده نشانهها و کنایههای تمثیلی آن را جدی تر از فیلمی میکند که کارگردان و سازندهاش صرفاً خواسته باشد فیلمی دیگر را به کارنامهاش اضافه کند، بلکه این نشانههای گنجانده و تنیده شده در متن قصه تلخ فیلم و در کل ساختارش، به آن ارزشی دو چندان بخشیده است.
به عنوان مثال عنوان و نام فیلم میتوانست نامها و یا عناوین خنثی و ساکنی باشد، اما نام «ملکه» با مضمون و درونمایه فیلم بسیار همخوانی دارد.
نام «ملکه» ناخودآگاه ذهن مخاطب را به سمت زندگی زنبورها، کندو و ملکه آنها میاندازد.
«ملکه» قصه زنبورهایی است که فقط بار موقعیت و فرصت تصمیم گیری در زندگی دارند و این تصمیم هم معمولاً به قیمت عمرشان تمام میشود. آهنگر در ملکه به عنوان سومین فیلمش با تحمل سخت ترین شرایط آب و هوایی و حداقلترین امکانات فنی موجود تلاش کرده که فیلمی با کیفیت به عنوان فیلم ژانر جنگ به مخاطب ارایه دهد و در این کار هم موفق عمل کرده است.
مدیر مسول و صاحب امتیاز : محمد عسلی