صفحه 7--10 دی 87
گردآفريدي که گردآفريدانه وارد ميدان شاهنامه شد
گفتگو از : سمیرا محب علی
فاطمه حبيبي زاد، دختري برخاسته از سرزمين نخل ها عنوان نخستين بانوي نقال ايراني را از آن خود کرده است. او فارغ التحصيل رشته موزه داري است و نزديک به 10 سال است که در حوزه نقالي و شاهنامه خواني فعاليت مي کند. استادانش لقب گردآفريد را به او داده اند . بزرگترين آرزوي گردآفريد اهوازي اين است که روزي برسد تا او بتواند500 دوره پادشاهي ايران را در کنار تنديسي از فردوسي روايت کند. آنچه مي خوانيد گفتگویی است با بانوي نقالي ايران.
چه مدت است که در حوزه شاهنامه خواني فعال هستيد و چه طور به اين کار روي آورديد؟
حدود 10 سال است که در حوزه ميراث معنوي و به ويژه عرصه شاهنامه خواني تحقيق، پژوهش، تدريس و اجرا مي کنم. ترم اول دانشگاه به همراه ساير بچه هاي موزه دار تصميم به ايجاد يک موزه سيار در پارک دانشجو گرفتيم و چون معتقد بوديم بخشي از ميراث معنوي ما ادبيات شفاهي و نمايش هاي کهن است، تصميم به اختصاص دادن بخشي از برنامه به اجراي نقالي گرفتيم.
با بودجه کمي که داشتيم از من خواسته شد تا يک نقال براي اجراي برنامه پيدا کنم. من هم به اداره تئاتر رفتم و از داود فتحعلي بيگي خواستم با اين بودجه محدود مرشد ترابي و نقال پيري را که تعريفش را شنيده بودم به موزه ما بفرستند. فتحعلي بيگي گفت: ترابي با اين بودجه اجرا نمي کند و شاگرد او را براي اجرا فرستادند. همزمان طومار مشکين نامه نيز به دست من رسيد و من جذب آن شدم. بعد از اجراي کار شاگرد مرشد ترابي، اجراي نقالي به نظرم جالب آمد.
يک نفر بدون هيچ امکاناتي يک متن را اجرا و کارگرداني مي کند. من هم شروع کردم مشکين نامه را خواندن و حفظ کردن و حتي در بعضي از قسمت ها بر اساس تخيلات خودم اشعاري از شاهنامه را به آن اضافه کردم. بعد از مدتي يکي از دوستانم من را به کانون بازنشستگان دعوت کرد که تعدادي از هنرمندان، شاعران و دراويش قديمي حضور داشتند. به دوستم گفتم من نقالي هم بلدم و مي توانم اجرا کنم. دوستم حرف مرا جدي گرفت و روز مراسم از من خواستند به عنوان اولين نقال زن ايراني نقالي کنم و من هم به روي سن رفتم. من آنجا فقط پررويي کردم نه جسارت.
به نام خداوند جان و خرد را گفتم و نيم ساعت قيام کاوه آهنگر و تولد فريدون را نقالي کردم، در صورتي که اگر الان بخواهم همين قسمت را اجرا کنم 10 دقيقه اي اجرا مي کنم. بعد از اجراي کار همه مرا تشويق کردند، اما باز هم جدي نگرفتم. به هر حال حرف اجراي من زبان به زبان چرخيد و در ميراث فرهنگي نيز چند نفر اين موضوع را شنيدند. مدتي بعد محمد ميرشکرايي، رئيس سابق پژوهشکده مردم شناسي، از من خواست در دومين دوره همايش نوروز در ارگ بم نقالي کنم. به ناچار بايد از کسي کمک مي گرفتم و به هر طريقي بود مرشد ترابي را پيدا کردم.
ترابي بعد از ديدن کار من گفت: جوهره کار را داري. بعد ايرادهايم را تذکر داد و گفت: اضطراب داري و با عجله حرف مي زني اينها را بايد برطرف کني و راهنمائيم کرد. سپس يک چکيده اي از طومار جمشيد را به من داد و گفت: خودت برو اين را درستش کن . من نمي دانستم چه کار کنم، رفتم و شعر را از شاهنامه و بر اساس تحليلات خودم نوشتم و پروراندم و اين اولين طوماري بود که من نوشتم . سپس براي اجرا به بم رفتم که البته به خاطر زن بودنم اجازه اجرا به من ندادند و اين بازتاب زيادي در بين خبرنگاران داشت.
نخستين اجراي رسمي تان را کجا انجام داديد؟
از طرف دولت براي نخستين همايش تعزيه در زواره و اردستان دعوت شدم. نخستين اجراي من به دليل اينکه آنجا يک بافت سنتي و مذهبي داشت، خيلي با موفقيت انجام شد و مردم نيز از کار استقبال کردند. همين اجرا باعث شد که من در سراسر کشور مطرح و بعد از آن براي اجرا به برنامه هاي مختلفي دعوت شدم و بعد از آن مورد تحسين همه استادان، تاريخ پژوهان، کارشناسان و برنامه سازان قرار گرفتم و خود آنها من را به عنوان نخستين زن نقال در تاريخ ايران معرفي کردند. اين من را نگران کرد، زيرا در عين حال که بازتاب هاي خوبي داشت، اما دوستان اداره تئاتر در مقابل اين موضوع جبهه گرفتند و واکنش نشان دادند. براي اينکه مطمئن شوم که اولين بانوي نقال ايراني هستم، شروع کردم به پژوهش و تحقيق از قبل از اسلام تا به امروز که آيا بانوي نقال ديگري پيش از من بوده است يا نه و ديدم که به دليل شرايط حاکم، زن به اين شکل در فضاهاي باز و عمومي براي مردم نقالي و شاهنامه خواني نکرده است و چند نفري هم که بودند بيشتر در دربار يا مجلس بزرگان و محافل زنانه اجرا مي کردند. بعد از اينکه پژوهش کردم خيالم راحت شد که نخستين زن نقال ايراني هستم.
تخصص شما نقالي است يا شاهنامه خواني؟
هر دو، اجازه بدهید از واژه تخصص استفاده نکنم. من اين بخت را داشتم که شروع کردم به پژوهش ميداني در سرتاسر ايران، آنهايي را که زنده بودند و در اين فاصله زماني فوت کردند، رفتم و ديدم. اين پژوهش ها خيلي وسيع بود. من فقط دو سال در پاتوق هاي مرشد ترابي شرکت مي کردم. گذشته از نقالي پرده هاي قهوه خانه را ديدم، با پرده کش ها آشنا شدم و سپس با آئين پرده داري و پرده خواني که ويژگي هاي خاص خودش را دارد و با نقالي متفاوت است. در پاتوق هاي معرکه گيري، مارگيري و پهلوان بازي شرکت مي کردم، هر جا که برگزار مي شد فرقي نداشت، چهار راه حسن آباد، صادقيه، امام حسين حتي خاک سفيد. آن زمان متوجه شدم که نقالي يک سبک دارد، مثلاً نقالي پهلواني، سبک نقالان استان تهران است. همين سبکي که مرشد ترابي آخرين بازمانده آن است، اين خاص نقالان استان تهران است. ولي شيوه هاي مختلفي هم هست که بعدها من در پژوهش ها به طور وسيع اسم آن را گذاشتم "داستان گزاري" که البته اين را دکتر بلوک باشي
مي گفت: يعني يک معناي کلي و عمومي تحول دادن به داستان گويي ها که بيت خواني ها شيوه هاي مختلفي از داستان گذاري است. خوشبختانه من اين سعادت را داشتم که همه اين سبک ها را ببينم، بعضي ها را ضبط کنم، گفتگو کنم و اما پایبند به همان سبک نقالي پهلواني بمانم.
شما کار خودتان را از آغاز تا رسيدن به اين مرحله چگونه ارزيابي مي کنيد و آيا به آنچه مي خواستيد، رسيديد؟
من در عرصه پژوهش حرفي براي گفتن دارم ولي در عرصه اجرا اين ادعا را نمي کنم و هنوز در مرحله آزمون و تجربه کردن هستم. اين ادعا را مي کنم که از سد اين کار گذشتم اما هنوز در مرحله تجربه کردن هستم.
الان دلم مي خواهد يک بازنگري کنم، در اين سالها مدام با وفاداري به شيوه هاي کهن اجرا کردم، اما الان دوست دارم خلاقيت و سليقه خودم بيشتر در کار دخيل باشد و احساس مي کنم که مردم هم اين را مي پسندند، اما خيلي ها هم دوست دارند که من به شيوه مرشد ترابي وفادار باشم. حالا بايد روي اين کار فکر کرد، بايد جوري عمل کرد که آدم بيشتر خراب نشود و سابقه و تجربه کاري آدم زير سوال نرود. بايد بتوانم با وفاداري به همان شيوه هاي کهن کارهايي نو انجام دهم.
چه سازه هايي براي نقالي لازم است؟
کسي که مي خواهد وارد اين حرفه شود بايد به عنوان نخستين سازه جوهره کار را داشته باشد. يک نیرو و شور حماسي مي خواهد، عرق ملي و علاقه به متون کهن و ملي نيز شرايط ديگري است. اين کار حنجره اي توانمند و حافظه اي خوب نيز مي خواهد. سواد يک نقال هم بايد بالا باشد. در گذشته اگر چه نقالان سواد خواندن و نوشتن نداشتند اما به هر حال شاهنامه را حفظ بودند و ادبيات شفاهي را مي دانستند. سازه هاي ديگري مثل جوهره، شخصيت، انديشه و بيان نقال نيز در کار تاثيرگذار است و او را در ذهن مردم قابل باور مي کند.
بداهه پردازي چه ميزان در اجراي نقالي تأثير دارد؟
نقالي کمک زيادي مي کند به بداهه پردازي. نقال بايد بداهه قوي داشته باشد و نقالي بداهه قوي دارد که معلومات و اطلاعات زيادي داشته باشد. گذشته از اين که با حيا فرق مي کند. من هميشه به شاگردانم مي گويم که بايد شرم را کنار بگذاريد و رو داشته باشيد تا بتوانيد به صحنه برويد. رو با حيا فرق مي کند حيا را همه بايد داشته باشند. از سوي ديگر نقال بايد چنته پر باشد، يعني هم به داستان هاي ملي که مهمترين منبع آن شاهنامه است واقف باشد و هم داستان هاي بومي و محلي را بشناسد. نقال بايد انواع حکايت ها، ضرب المثل ها، طنز، بند، دعاگويي و مناقب خواني که شامل انواع علوي، فاطمي، نبوي، حسيني و رضوي است را بشناسد و فقط به شاهنامه بسنده نکند.
در کار نقالي، موسيقي چه نقشي دارد؟
در نقالي خود کلام مسجع و موسيقيايي است، ولي من ديدم که بعضي از نقالان اصفهان کار خود را با نواختن ضرب زورخانه آغاز مي کنند، زيرا ضرب ايجاد شور و هيجان مي کند. بعضي اوقات از ني و سه تار نيز استفاده مي شود. در حال حاضر هم گاهي مرشد ترابي از ضرب زورخانه در کارش استفاده مي کند. خود من هم اين تجربه را داشتم، اين ديگر به سليقه باز مي گردد . نقالي پهلواني هم بيشتر متکي به موسيقي کلام است.
خانم حبيبي زاد در مورد نام گردآفريد بگوئيد و اينکه آيا خود شما اين نام را دوست داريد؟
در اوايل کارم چون طومار سهراب و گردآفريد را خوب اجرا کردم اين اسم به صورت خود جوش روي من گذاشته شد، اما هوشنگ جاويد که در حوزه موسيقي پژوهش مي کند لقب گردآفريد را به من داد و گفت: "تو گردآفريدي که گردآفريدانه وارد ميدان شاهنامه شدي". به اين ترتيب نام گردآفريد بر روي من ماند. گردآفريد يکي از شخصيت هاي شاخص شاهنامه است، پهلوان دختي است ايراني و اهل تعقل و خردگرا که مصلحت مملکت را بر عشق و دلدادگي خود ترجيح مي دهد و در حاليکه مي تواند عاشق سهراب باشد، براي نجات مملکت لباس رزم مردانه پوشيده و موهاي خود را زير کلاهخود پنهان مي کند و مردانه به جنگ او مي رود.
شما چقدر از شاهنامه را حفظ هستيد؟
من تمام شاهنامه را خوانده ام، اما آن قسمت هايي که قرار است اجرا شود را حفظ مي کنم البته بخش هاي قابل توجهي است، يعني طومارهاي متنوعي از شاهنامه کار کردم، طومارهاي خيلي زيادي حفظ کردم، از بزم، رزم، شکارگاه، عشق، فضاهاي خانوادگي، درباري و...
به عنوان اولين بانوي نقال ايراني جايگاه فعلي هنر نقالي را در ايران چگونه ارزيابي کنید؟
هنر نقالي در حال منسوخ شدن است و تنها يکي دو نفر به صورت پراکنده اين کار را انجام مي دهند. متأسفانه اين هنر هيچ متولي ندارد. بين شاگردان من افرادي هستند که واقعاً در کار خود موفق اند اما جوهره را ندارند تا بتوانند کار را دنبال کنند. آنها صرف علاقه و فقط براي پول سازي به اين حرفه وارد شده اند و اين براي زنده ماندن کار نقالي کافي نيست. در حال حاضر عده اي فقط از سر ذوق و تفنن به اين کار روي آورده و اين هنر را به ابتذال کشيده اند. يادگيري اين هنر به دو گونه است، اول سنتي و دوم ذوقي. جوان ها و دخترها و پسرهايي هستند که به شيوه ذوقي کار مي کنند و درآمد خوبي هم دارند. متأسفانه الان مد شده هر کجا، هر برنامه اي، همايشي و یا جشنواره اي يک نفر نقال دعوت مي کنند و پول خوبي هم به او مي دهند و اين خيلي بد است.
گردآفريد وضعيت فعلي شاهنامه را در ايران چگونه مي بيند؟
ما به طور کلي با ادبيات و تاريخ کشورمان قهر هستيم. انگار بچه ها، بزرگترها و جوانها شاهنامه را نمي شناسند، فردوسي و ديگر شعرا را هم نمي شناسند. حافظ به خاطر تفالش اين بخت را داشته که مورد توجه قرار بگيرد. رسانه ها، خانواده ها، آموزش و پرورش همه ما مقصر هستيم و مديران فرهنگي هم در اين مورد خيلي کوتاهي و کم کاري مي کنند. به هر حال نمي دانم کي قرار است به رگ غيرت ما بر بخورد. شاهنامه سند و بنچاق اين مملکت است، شناسنامه ما است. 10 هزار سال تاريخ و تمدن و فرهنگ به همراه 500 دوره شهرياري را با همه فراز و فرودهايش گزارش کرده است و اين کتاب خيلي مهم است، اما متأسفانه توجه به اين کتاب در حد علايق شخصي و در جمع هاي محفلي و خانوادگي مانده است.
و در آخر اگر نکته اي است، بفرماييد؟
پروانه سوخت، شمع فرومانده و شب گذشت، واي من که قصه دل ناتمام ماند.
مدیر مسول و صاحب امتیاز : محمد عسلی