صفحه 7--12 دی 87
زنان میراث دار سفره های هفت سین و نذری
نوشتۀ : محمد همایون سپهر
مقدمه
نذر و جنبه های آیینی و مناسکی آن یکی از کهن ترین مراسمی است که بین انسان از یک طرف و جهان مینوی از طرف دیگر از گذشته های دور تا به امروز جریان و تداوم داشته است.
کشف گندم و جو را به ایزیس نسبت می دادند و در جشنواره هایش جوانه این غلات را به یادبود نعمتی که بر بشر ارزانی داشته بود با تشریفاتی حمل می کردند. اگوستین تفصیل بیشتری می دهد. او می گوید: ایزیس جو را زمانی کشف کرد که مشغول ادای نذر و پیشکشی برای نیاکان مشترک خود و شوهرش بود. (فریزر 433-1383)در توضیح المسائل، مسئله 2640 نذر چنین شرح داده می شود:
نذر آنست که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید. در نذر باید صیغه خوانده شود و لازم نیست آن را به عربی بخوانند. پس اگر بگوید چنانچه مریض من خوب شود، برای خدا بر من است که ده تومان به فقیر بدهم، نذر او صحیح است.
مسئله های 2640 تا 2670 مربوط به نذر و احکام آن می باشد واژه نذر و نذری معمولاً با مجموعه ای از لغات دیگر مانند نیت، حاجت، نیاز، درخواست طلب و توسل آورده می شود و در واقع صورتی از معامله را دارد که یک طرف آن انسان و طرف دیگر خدایان، ایزدان، فرشتگان، پیامبران، مقدسین ادیان، اولیاء و بزرگان دینی و حتی در دایره ای وسیعتر بسیاری از نیروهای طبیعی و ماوراء طبیعی قرار دارند.
در معامله نذر می توان قید شرطی بودن را در نیت آورد، یعنی نذر کننده در نیت خود شرط می کند در صورتی که حاجت یا درخواست او برآورده نشد او هم ملزم به تعهد خود نمی باشد.
در این پژوهش از نظریات انسان شناسانی مانند: گیرتس GEERTZ- ترنر TERNER-اشنایدر SCHNEIDER و همچنین جامعه شناسانی مانند جرج هربرت مید MEAD- تالکوت پارسونز PARSONS و هومنز HOMANS و همچنین از نظریات فریزر FRAZER و هانری کُربَن HENRYCORBIN بهره مند شده ایم.
در تحقیق حاضر، سفره های نذری و صورت های گوناگون آن در مراسم آیینی، ملی، مذهبی مورد نظر می باشد که به آن پرداخته شده است و سعی شده که به پرسش های فراوان آن از دیدگاه علمی
«انسان شناسی و جامعه شناسی» پاسخ های مناسب و منطقی داده شود.
سفره های نذری و جلوه های آن
سفره های نذری یکی از زیباترین آیین های ملی، مذهبی و اعتقادی است که پس از هزاران سال هنوز مورد احترام، علاقه و باور ایرانیان «زرتشتی - شیعه» می باشد.
تاریخچه پیدایش سفره های آیینی، ملی و مذهبی به درستی مشخص نیست ولی از قراین و شواهد موجود، جشن ها و مراسم باقی مانده مانند نوروز، مهرگان، گاهنبارها و جشن خوانی، عمری به درازای هزاره ها دارند. توجه به مراسم دینی و شعائر زرتشتیان که هنوز کم و بیش باقی است و سفره هایی که به نذر یا عهد یا اجرای مراسم دینی در جشن ها و سوگ ها و یادمانها پهن و گسترده
می شود سفره های نذری که امروز میان ایرانیان مرسوم است بازمانده بَگمازها و مراسم آفرینگان خوانی و در شکل گسترده اش گاهنبارها است. (رضی، 1380: 399)
1 -سفره های آئینی، ملی، مذهبی و مناسبتی زرتشتیان
به طور کلی سفره های زرتشتی به دو بخش تقسیم می شوند:
الف: سفره هایی که به مناسبت نوروز، گاهنبار، جشن خوانی، آیین نوروزی و جشن های دوازده گانه مانند فروردین گان- اردیبهشت گان و غیره و همچنین سدره پوشی، گواه گیری و مراسم درگذشتگان -
مهرگان - شب چله - جشن سده - چهارشنبه سوری و دیگر مراسم می کشند.*
زرتشتیان برای هر جشن یا مراسم سفره ای در جای مناسبی در خانه یا در مکانی مانند تالار، آتشکده یا آدریان می گسترانند. در بیشتر سفره ها نمادهایی از امشاسپند، سپندارمذ... «اَرمَئی تی» است. این امشاسپند در نقش مادی خود نگهبان زمین است. (نیکنام 1379: 27)
ب:سفره هایی که به آنها می توان عنوان نذری داد یعنی شخص جهت برآورده شدن حاجت خود، آن را نذر و در صورت گرفتن مطلب خود آن را ادا می کند. در زرشتی گری رسمی، آیین هایی برگزار می شود که با سفره همراه است مانند گاهان بارها و دِردِگان. اما هر به دین می داند جز این سفره ها که در متون دینی نام و چگونگی برگزاری آنها آمده است. سفره های دیگری نیز هست تا جایی که نگارنده اطلاع دارد این سفره ها عبارتند از: سفره بی بی سه شنبه، سفره شاه پریان، سفره پیر وهمن روز و نیز میان جمعی از به دینان مشکل گشا نیز هنوز سفره رواج دارد. (مزداپور 1376: 383)
2 -سفره های آئینی، ملی، مذهبی و مناسبتی ایرانی «شیعه»
سفره های ایرانی «شیعه» نیز به دو بخش تقسیم می شوند:
الف- نخست سفره هایی که جنبه آئینی، ملی و مذهبی دارند مانند: سفره نوروزی هفت سین و دیگر سفره ای که در هنگام برگزاری مجلس ختم درگذشتگان از آن استفاده می کنند و درمیان مسجد یا مکانی که ختم در آن برپا می باشد گسترده می شود و آن پارچه ترمه ای
است که بر روی آن قاب و قدح می گذارند. معمولاً این ظروف خالی است که جنبه نمادین و سمبولیک دارد از آن به نام سفره یاد نمی شود ولی عملاً همانند سفره ای است که زرتشتیان در پُرسِه درگذشتگان پهن می کنند.
ب- دوم سفره های نذری شیعه، زنانه، سفره های نذری زنانه معمولاً در استانهای مختلف «شهرها، روستاها و نزد اقوام» به صورت های گوناگون نذر و گسترده می شود که طبعاً در ارتباط با اوضاع طبیعی و جغرافیایی و همچنین خرده فرهنگ ها و سلیقه های مختلف می باشد.
سفره های نذری رایج در ایران «مسلمان- شیعه اثنی عشری»
1 - سفره های حضرت فاطمه الزهرا «س»
2 - سفره حضرت ابوالفضل العباس «ع»
3 - سفره حضرت رقیه «س»
4 - سفره حضرت امام حسن مجتبی «ع»
5 - سفره حضرت قاسم «ع»
6 - سفره حضرت زینب «س»
7 - سفره امام زمان «عج»
8 - سفره ام البنین «مادر حضرت ابوالفضل العباس «س»
9 - سفره حضرت خضر نبی
10 - سفره بی بی حور و بی بی نور
11 - سفره بی بی سه شنبه
12 - سفره آجیل مشکل گشا
در فهرست فوق می توان اسامی تعداد دیگری از سفره های نذری را که با عنوان های مختلف در شهرها و روستاها در ارتباط با باورها و اعتقادات قومی و محلی نذر و نیاز گسترده می شود نام برد. سفره حضرت علی (ع) سفره دیگچه حضرت فاطمه «س»، سفره چنگال، سفره حضرت ابراهیم، سفره جوادالائمه«ع» سفره پنج تن آل عبا، سفره سبز «کرمان» از آن جمله اند.
سفره های ایرانی نمادی از یک مزرعه و باغ بهشت
برای شناخت و تحلیل سفره های ایرانی به طور کامل و سفره های
نذری به ویژه باید به سوی مکتب انسان شناسی نمادین و تفسیری
SYMBOLIC AND INTERPRETIVANTHROPOLOGYگرایشی است که از اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 عمدتاً درون انسان شناسی فرهنگی آمریکا به وجود آمد و به طور کلی از این باور حرکت می کند که فرهنگ، مجموعه ای از معانی است که از خلال نمادها و نشانه ها درک و تفسیر می شود و بنابراین برای درک آن باید ابتدا به سراغ تحلیل این نمادها رفت.
از لحاظ منطقی همان گونه که گفته شد انسان شناسی نمادین را باید دنباله ای از انسان شناسی دینی دانست. بدین معنی که در این گرایش دین به مثابه مجموعه ای از معانی نمادین در نظر گرفته
می شود و یکی از نظام های معنائی آن است که در هر فرهنگی از اهمیتی فوق العاده برخوردار است. با این حال شیوه تحلیلی از دین کاملاً با رویکردهای پیشین متفاوت است، زیرا هر چند در نهایت دین در پیامدهای اجتماعی اش مورد بررسی و مطالعه قرار می گیرد اما این امر بیشتر فرایندهای دینی و به ویژه مناسک را در نظر دارد که خود با قرار دادن فرد و گروه در شرایطی دراماتیک «تئاتر گونه» تفسیر نشانه ها
را ساده تر می کند.
بحث در این انسان شناسی در واقع آن است که شبکه های معنایی چگونه از خلال نمادها شکل می گیرند و چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و چه فرایندهایی را برای درک محیط و جهان بیرونی برای فرد و گروه ایجاد می کنند. (فکوهی 1382: 255)
به گفته اکثر مورخان و باستان شناسان، زنان نخستین کاشفان گندم در جهان بودند و نخستین کشتگر آن در این جامعه بدوی وظیفه مخصوصی به عهده زن گذاشته شده بود وی گذشته از آنکه نگهبان آتش و شاید اختراع کننده و سازنده ظروف سفالین بوده می بایست چوبدستی به دست گرفته در کوه ها به جستجوی ریشه های خوردنی نبات یا جمع آوری میوه وحشی بپردازد. شناسایی گیاهان و فصل روئیدن آنها و دانه هایی که می آورند مولود مشاهدات طولانی و مداوم بود و او را به آزمایش کشت و زرع هدایت می کرد.
نخستین مساعی وی در باب کشاورزی در زمین های رسوبی انجام گرفت و در همان حال که مرد اندک پیشرفتی کرده بود زن با کشاورزی ابتدایی خود در دوره حجر متأخر که اقامت در غار بدان متعلق است، ابداعات بسیاری نمود. در نتیجه می بایست تعادلی بین وظایف زن و مرد ایجاد شود و شاید همین امر اساس بعضی جوامع اولیه که زن در آنها بر مرد تفوق یافته، بوده است.
در چنین جوامعی (و همچنین جوامعی که تعدد شوهران برای زن معمول است) زن کارهای قبیله را اداره می کند و به مقام روحانیت می رسد. در عین حال زنجیر خانواده به وسیله سلسله زنان صورت
می گیرد. چه زن ناقل خون قبیله به خالص ترین شکل خود به شمار
می رود. خواهیم دید که این طرز اولویت زن یکی از امور مختص ساکنان اصلی نجد ایران بوده و بعدها در آداب آریائیان فاتح وارد شده است. «گیرشمن 1951: 11» این موضوع توسط ویل دورانت «1381: 12» -
گوردن چالد «53:1346» - ائولین رید «1363: 175»- فریزر «1382: 437» و دیگران تأیید شده است.
کشاورزی و مادر کبیر
«جامعه کشاورزی» زایش را تشویق می کند و زایندگان «مادران» که خوراک دهندگان نیز هستند مورد ستایش اند. زنان همان گونه که خود می زایند، زمین را نیز بارور می کنند.
زن «مادر انسان» و «مادر زمین» است. او «مادر کبیر» است چشمه زندگی در سینه او جاری است. پس آب های شیرین و رودهای پهناور نیز در اختیار اوست.
شیر مادر انسان را تغذیه می کند و آب شیرین زمین را.
از درون هر دو، زندگی جدید آغاز می شود که پربرکت است. در سراسر مناطقی که کشاورزان باستانی در آن می زیستند پیکرکهای گلین از «خدایان اولیه با اندامهای برجسته زایشی در کلیه کشتزار سر برآوردند» (لاهیجی و کار، 50:1381) وجود پیکرک های گلین در اکثر نقاط ایران مانند «تپه سراب کرمانشاهان» (هزاره هفتم قبل از میلاد)- پیکرک های گلینی زن با تز ئیناتی روی بدن «محل کشف ری، هزاره چهارم ق.م» و همچنین شوش، تل باکون فارس، چغازنبیل، تپه مارلیک گیلان (بین هزاره چهارم تا هزاره اول ق.م» می باشد.
«در عهدی که آن را می توان بین 10000 تا 15000 سال ق.م قرار داد تغییر تدریجی آب و هوا صورت گرفت.
عهد بارانی از بین رفت و عهدی که اصطلاحاً آن را عهد خشک نامند و هنوز هم ادامه دارد جانشین آن گردید.» (گیرشمن 11:1951)
از جمع بندی مطالب فوق می توان چنین نتیجه گرفت:
1 -بارداری، زایش یا فرزند آوری، شیردهی و نگهداری و تربیت فرزندان توسط زنان نظام یافت.
2 -جمع آوری ریشه های نباتی و میوه های وحشی و دانه های خوراکی را زنان انجام می دادند.
3 -نگهبانی از آتش و ساخت ظروف سفالی و ابزارهای ابتدایی کشاورزی و وسایل خراش و تراش، اموری زنانه بود.
4 -شناخت دانه های وحشی غذایی مانند گندم و جو و کاشت و داشت و برداشت آنها و شناخت فصول جهت نظم در امور کشاورزی و باغداری یکسره کاری زنانه بود.
5 -شناخت گیاهان شفابخش و مداوای بیماران و ارتباط با نیروهای نامرئی و جهان جادوئی و احتمالاً خواندن اوراد و رموز جادویی در اختیار زنان بود.
بنابراین «این طور اولویت زن یکی از امور مختص ساکنان اصلی نجد ایران بود و بعدها در آداب آریائیان وارد شده است».
«دوران زن سالاری در فلات ایران با قدرت هر چه تمامتر تحقق یافته و با اینکه شباهت هایی با جوامع دیگر داشته، اما از ویژگی هایی هم برخوردار بوده است. در این عصر اغلب ارباب انواع به شکل زنان زیبا و خوش اندام و مظهر خرد و دانش تصویر شده اند». (دفتر پژوهش ها 1369: 27)
باید اضافه کرد که یکی از نکات بسیار جالب اسطوره های ایرانی، همتائی و برابری تعداد ایزدان و امشاسپندان زن با ایزدان و امشاسپندان مرد است. (همان 137)
در چهره بندی سیمای مینوی اهورامزدا و امشاسپندان، بهمن، اردیبهشت و شهریور سه امشاسپند مذکر در سمت راست اهورامزدا و سه امشاسپند مؤنث (سپندار مذ، خرداد و مرداد) در سمت چپ او جای دارد.
نذر و نیاز، اساسی ترین مشغله ذهنی زنان در عصر پارینه سنگی در حمایت از خانواده و در ارتباط با قوای جوی و ماوراء طبیعه جهت بارش و حاصلخیزی مزارع بود.
پری ها جزء جنود اهریمن بر ضد زمین، گیاه، آب، ستوران و آتش در کارند. همین پری ها هستند که به شکل ستارگان دنباله دار با تشتر «فرشته باران» در ستیز و رزمند تا وی را از بارندگی باز دارند و زمین را با خشکی ویران سازند. همان طور که ذکر آن رفت نجد ایران بین 10 تا 15 هزار سال ق.م دوران خشک خود را شروع نمود و نخستین روستاها در همین دوران شروع به بالیدن نمودند.
امور کشاورزی و تولید در دست زنان بود و تصویر جهانی جاندار در ذهن آنها متصور خشکسالی، بلاهای طبیعی مانند صاعقه، سیل، گردباد و طوفان، هجوم حشرات موذی و همچنین آفات گوناگون مزرعه او را به خطر می انداخت.
گرچه این مزارع در ابتدا پهناور و گسترده نبودند و نقش های سفال های
سیلک و شوش محدودیت آن را به نمایش می گذارد، با این حال او نیازمند به حمایت نیروهای فوق طبیعی می بود. همان طور که بعدها تجلیات آن را در گاتها می بینیم. «سپنتا آرمئیتی محبوب، توسعه بده مملکت را، تو ای مادر گله گاوها و مردم، بنابراین او توسعه داد زمین را به حدی که یک سوم فراتر از پیش شد». (وهاب، ولی 1369: 132)
در اینجاست که شاید بتوان اولین فرضیه خود را در ارتباط با نذر و سفره های نذری مطرح نماییم و همانطور که هومنز نیازهای اساسی طبع انسان را «پاداشهای نخستین» نامیده است. (توسلی 1370: 413) بنابراین نذر به عنوان صورتی از مبادله با جهان مینوی و نیروهای فوق طبیعی صورت می گیرد.
سفره به عنوان نمادی کوچک شده از مزرعه به درون خانه کشیده می شود و به گفته «گیرتس» بحث در این انسان شناسی در واقع آن است که شبکه های معنایی چگونه از خلال نمادها شکل می گیرند و چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و چه فرایندهایی را برای درک محیط و جهان بیرونی فرد و گروه ایجاد می کنند». (فکوهی 1383: 255)
سفره نمادی از مزرعه به صورت پارچه ای سفید (نمادی از زمین قبل از کشت) یا به صورت رنگ سبز، مزرعه در حال روئیدن در داخل اتاق خانه توسط بانوئی مسن «نمادی از مادر کبیر» گسترده می شود. ظرفی آب و مقداری آرد گندم و شمع یا چراغی روشن در داخل سفره قرار می دهند که خود گویا نخستین آرکتیپ یا گندم نخستین آب ازلی و نور یا روشنایی اهورائی در برابر اهریمن می باشد و این حکم تقریباً در تمام سفره های آئینی، ملی و مذهبی و سنتی رایج است.
در سفره عقد در گذشته نانی گذاشته می شد. در سفره های نذری آرد نمادی از گندم، در سفره هفت سین سمنو نمادی از فرآورده گندم، در سفره های ترحیم یا ختم حلوا و یا در سفره های زرتشتی نان یا فرآورده ای از گندم پایه اساسی آن را تشکیل می دهد. حضور زنان در سفره های نذری نقش مشارکتی آنها را در مزرعه گوشزد می کند و نوع همیاری را در سفره های نذری «زنانه» معمولاً شروع مراسم با دعاها و درخواست یا استغاثه آغاز می گردد (دعای توسل) نقش سوگ در سفره های نذری جای تأمل دارد.
چنانچه خود اهورا مزدا نیز در این مورد خطاب به آناهیتا می گوید: «از تو باید دختران قابل شوهر «دم بخت» سالمی از برای سروری «همسری» و از برای یک خانه خدای دلیر استغاثه کنند از تو باید زنان جوان در وضع حمل از برای زایش خوب استغاثه کنند. توئی آن کسی که همه اینها به جای توانی آورد، ای ارد ویسور ناهید» (وهاب، ولی، 1369: 145)
فریزر تحقیقات بسیار مفصلی درباره کشت توسط زنان در مناطق مختلف انجام داده است که با آیین های سفره در ایران شباهت دارد. «اگر دمتر واقعاً تجسم غله بود، طبیعی است که بپرسیم یونانیان غله را بیشتر به صورت الهه و زن خدا مجسم می کردند تا خدا؟
چرا منشأ کشاورزی را بیشتر به نیرویی مؤنث نسبت می دادند تا قدرتی مذکر؟
آنها روح تاک را مذکر می دانستند، چرا روح جو و گندم را مؤنث می دانستند؟ به این نکته چنین پاسخ داده اند که تجسم غلات به صورت مؤنث یا در هر صورت انتساب کشف کشاورزی به یک الهه به خاطر نقش مهمی بود که زنان در کشاورزی اولیه داشته اند» (فریزر، 1383: 461) نقش زنان در آیین های سفره های نذری در میان زرتشتیان و شیعیان ایرانی بر بنیاد اصلی کهن استوار است که تا به امروز همچنان پابرجاست.
بین اقوام کنگوی سفلی «زنان باید در حین کاشت دانه، کدو تنبل و کدو قلیانی پاکدامن بمانند، نباید به گوشت خوک دست بزنند و پیش از دست زدن به بذر باید دست هایشان را بشویند. اگر زنی همه این قواعد را رعایت نکند نباید به کار کشت بذر بپردازد وگرنه محصول خوبی به دست نمی آید. او کار شخم را انجام می دهد و دختر کوچکش یا کس دیگری که قواعد را رعایت کرده است، دانه را می کارد و رویش خاک می ریزد. (همان 462)
سفره های ایرانی تبلور دو جلوه مینوی بهشت
«مزرعه و باغ»
«آدمی با درک هدفهای تشکیل دهنده این عالم که در آن زمین به صورت فرشته خود مجسم شده، اندیشیده شده و در وجود فرشته خود دیدار شده، در می یابد که در میان پاسخ آوردن به مسائل مربوط به ذوات «این چیست؟» کمتر مورد نظر است تا به سؤالات مربوط به اشخاص «این کیست؟» با چه مطابقت دارد مثلاً زمین کیست، آبها کیستند، گیاهان و کوهها کیستند یا به که مطابقت دارند؟»
(کُربن 1383: 49)
سفره نذری نماد یا سمبل فرشته ای است که مشخصات آن «دریسنا 45، بند 4» او را دختر اهورا مزدا و متعلق به وی می دانند. کسی که خاک را آبادان می کند، مرز و بوم را از کشتزار خرم و شاد گرداند، نگهبان زمین (سپنتا آرمئیتی) از او خشنود گردد و از خشنودی وی است که از بخشایش پدر آسمانی «اهورا مزدا» برخوردار می شود. (وهاب، ولی، 1369: 131)
کربن در ارض ملکوت کلام فلسفی و پیچیده و مثالی مهین فرشته زمین «سپندار مذ» را در دین مزدائی و انتقال آن را به جهان باوری شیعی تشریح کرده و صورتی ساده و دلپذیر به آن می دهد و ما
می توانیم در بیان نظریه خود از آن استفاده کنیم.
در جمع فرشتگان انواع، اسفندار مذ نمایان است نکته ای پر معنی که خبرگی محقق پرده برمی دارد، اینکه سهروردی به نوبه خود، اصطلاح قدیم ایرانی خاص را به کار می برد که همانطور که دیدیم در اوستا بر کار و وظیفه سپنته ارمئتی اطلاق می گردید، یعنی کدبانوئیه، وظیفه «بانوی خانه» اسفندار مذ با عنوان فرشته زمین، به ویژه مشیت قلمروهای طبیعی را بر عهده دارد که در آنها عنصر زمینی تفوق دارد، زیرا که زمین «مخلوق» فرشته اوست.
زمین همان است که در خود می پذیرد. ظرف پذیرندۀ مایع فرضی و اثرات کرات آسمانی و نقش زن را در قبال مرد بر عهده دارد. (کربن 1383: 131)
نقش بانوان در ارتباط با این مهین فرشته اهورائی (سپندار مذ) و صورت تمثیلی زهدان زمین و زن است و در قالب مثالی آن یعنی سفره ها
به طور کلی و سفره های نذری به ویژه نمایان می شود.
همچنین سفره های آئینی، مراسمی، موسومی و ملی مانند نوروز، مهرگان، سده، عقد گواه گیری، گاهنبارها و... تجلی می نماید. که همه آنها گواه بر بستر زمین است پاک و مطهر و به صورت نمادین یا سمبلیک در مقابل مزرعه سفید یا سبز به درون خانه کشیده شده و مانند صورت ازلی (آسمانی و مینوی خود در جهان برین) زمینی شده و پس از چیدن ملزومات دیگر و خواندن اوراد و اذکیه و توسل به تمام امشاسپندان، فَروَهرها، ایزدان و در جهان شیعه خداوند، پیامبران و معصومین و ذکر مصایب و سوگهای جان گداز اهل بیت سفره و غذاها و میوه ها و آجیل های آن متبرک شده «فراوانی الهی» و سوگ به اتمام رسیده (محصول خرمن شده) و سرور و شادمانی شروع می شود و ناگهان هوا و فضای اندوه و غم و اشک و زاری و نیاز تبدیل به جشن می گردد و پس از خوردن و سهم بردن برای خانه توسط میهمانان که تمثالی از همیاران مزرعه می باشند دختران جوان «دم بخت» در وسط اتاق نشسته و سفره برچیده شده بر سر آنها تکان داده می شود تا آنها بار امانت زمین را از فرشته زمین سپندار مذ تحویل گرفته و خود را برای مسئولیت آینده آماده نمایند.
منابع و مآخذ:
- توسلی، غلامعباس، نظریه های جامعه شناسی، تهران:
سمت 1380
- چایلد، گوردون، سیر تاریخ، ترجمه احمد بهمنش، تهران: دانشگاه تهران 1346
- خمینی روح الله توضیح المسائل (بی تا)
- دورانت، ویل جیمز، تاریخ تمدن مشرق زمین گهواره تمدن، ج اول - ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران: علمی فرهنگی، چاپ هشتم 1381
- رضی، هاشم، گاه شماری و جشن های ایران باستان، تهران: بهجت 1380
- فریزر، جیمز جورج، شاخه زرین، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران: مؤسسه آگاه 1383
- فکوهی ناصر، تاریخ اندیشه و نظریه انسان شناسی، تهران: آگاه چاپ دوم 1383
- کربن، هانری، ارض ملکوت ترجمه سید ضیاءالدین دهشیری، تهران: طهوری، چاپ سوم 1383
- گیرشمن، رومن- ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران: علمی فرهنگی چاپ دهم، 1374
- لاهیجی شهلا، کار مهرانگیز، شناخت و هویت زن ایرانی، تهران: روشنگران و مطالعات زنان، چاپ سوم، 1381
- مزداپور کتایون، سروش پیر مغان، تهران: ثریا 1381
- نیکنام کورش، از نوروز تا نوروز، تهران: فَروَهر 1379
- وهاب، ولی، حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران، تهران: مؤسسه امیرکبیر 1369
* * *
* زرتشتیان واژه ها یا مصدر «کشیدن» را معادل «انداختن، پهن کردن و گستردن سفره: در فارسی فعلی به کار می برند.
منبع: فصلنامه پژوهشی نجوای فرهنگ،شماره7،بهار87
سه روایت کازرونی از متل «اتل، متل»
گردآورنده: زنده یاد محمدمهدی مظلوم زاده
به روایت بانوان: عصمت مظلوم زاده، بیگم شمشیری، محترم مردانی
بازی «اَتَل، مَتَل» ویژه کودکان است که در گوشه و کنار ایران روایتهای مختلفی از آن یافت می شود. در کازرون بچه ها دختر و پسر به ردیف کنار هم نشسته، پاها را دراز می کنند یکی از بچه ها استاد می شود با حرکت دست روی پاها زده و این ترانه را می خواند: کلمه وَرچین «بَرچین» روی هر پایی افتاد صاحب آن، پا را جمع
می کند نفر آخر «گرگ» است و بچه ها را دنبال می کند.
روایت اول:
اَتَل، مَتَل، توتوله
ATAL-MATAL-TUTULE
گاو حسن چه جوره؟
GAV-E-HASAN-CE JURE
گاو حسن چطور است؟
نه شیر داره، نه پسّون
NA- SIR-DARE-NA-PESSUN
نه شیر داره، نه پستان
شیرشُ بِبَر هندسون
SIRES-O-BEBAR-HENDE SSUN
شیرش را به هندوستان ببر
یِه زن هندی بسون
YE-ZAN-E-HENDI-BESSUN
یک همسر هندی بگیر «بستان»
بَروُی شُوُی زمسّون
BAROY-SOVOY-ZEMESSUN
برای مونس شبهای زمستانت
اِسمِش بیذا عَم قزی
ESMES-E-BEYZA-AM-qEZI
نامش را دختر عمو بگذار
دُورِ کُلاش قرمزی
DOVR-E-KOLAS-qERMEZI
با کلاهی با نوار سرخ رنگ
وَرچین، وَرچین
VAR-CIN-VAR-CIN
برچین، برچین
یِه پُویِت وَرچین
YE-POYET-VAR-CIN
یک پایت را جمع کن
روایت دوم:
اَتَلَک، گُل مَتَلَک
ATALAK-GOL-MATALK
اتلک گل متلک
خواجۀ ما می طلبی
XAJE-YE-MA-MITALABI
خواجۀ ما را طلب می کنی
هر کاری، هر باری
HAR-KARI-HAR-BARI
هر کاری، هر باری
پشت قلم دَسمالی
POSTE-qALAM-DASMALI
پشت دستمال قلمکار
دُوی اَحمدو جون کُرِت
DOY-AHMADU-JUN-KORET
مادر احمد تو را به جان پسرت قسم می دهم
تو تیشه وردار، موُ تِور
TO-TISE-VARDAR-MO-TEVAR
تو تیشه بردار من تبر
بیریم به جنگ کانظر
BIRIM-BE-JANG-E-KA-NAZAR
تا با هم به جنگ کاکانظر برویم
کانظر هِی که، هوِ که
KA NAZAR-HEYKE-HUKE
کاکانظر هی کرد، هو کرد
گلۀ شاه رَم کِه
GALLE-SAH-RAM-KE
گله گوسفند شاه به عقب برگشت
سی و سه تاش گُم کِه
SIYO-SE-TAS-GOM-KE
سی و سه تا از گوسفندان را گم کرد
دختر شاه شونه میخوا
DOXTAR-SAH-SUNE-MIXA
دختر شاه شانه می خواهد
شونه مردونه میخوا
SUNE-MARDUNE-MIXA
شانه مردانه می خواهد
الاغچه، گل باغچه
OLAqCE-GOL-BAqCE
الاغچه، گل باغچه
چی چی می چینه؟ کلاغچه
CICI-MICINE-KALAqCE
چه چیزی می چیند «می بافد» کلاهچه
کلاغچه پسینی
KALAqCE-PASINI
کلاهچه پسینی «عصرباف»
پُرِش هل و دارچینی
PORES-HEL-O-DARCINI
پر از هل و دارچین است
ورچین، ورچین
VARCIN-VARCIN
برچین، برچین
یِه پُویِت وَرچین
YE-POYET-VARCIN
یک پایت را جمع کن
روایت سوم:
مَتَل می گم دُو دُونگکی
MATAL-MIGAM-DO-DONGKI
قصه می گویم، کوتاه
پوس گووَر هَمبونکی
PUSE-GUVAR-HAMBUNKI
پوست گوساله، انبان کوچک
خوروس میگه: قیرقیر
XURUS-MIGE-qIR-qIR
خروس می گوید: قیر، قیر
بِجِشک میگه: جیر، جیر
BEJESK-MIGE-JIR-JIR
گنجشک می گوید: جیریک، جیریک
غلاغ میگه: قار، قار
qALAq-MIGE-qAR-qAR
کلاغ می گوید: قار قار
بی یُو بی ریم پُشت کُنار
BIYO-BIRIM-POSTE-KONAR
بیا به پشت درخت کنار «سدر» برویم
بُخوریم دونۀ کنار
BOXORIM-DUNEY-KONAR
میوه درخت کنار را بخوریم
سَرِ حوضِ توتیا
SAR-E-HOVZE-TUTIYA
سر حوض توتیا
دَست بوشور زودی بیا
DASSET-BUSUR-ZUDI-BIYA
دستهایت را بشور و زودی بیا
اَچین، مَچین
ACIN-MACIN
اَچین، مَچین
یه پویت ورچین
YE-POYET-VARCIN
یک پایت را جمع کن