چرا؟
«آب دانی یو»
چرا  هر چی که نامش رنج و درده
گرفتاری و اشک و آه سرده
سراغ آدم ظالم نمیره
برای پیرزن یا پیرمرده

* * *

زمین خوار
زمین خواری که در فکر زمینه
حسابش روز و شب سودآفرینه
کمی هم آن طرفتر کارمندی
تو صف مسکن مستضعفینه

* * *

نزدیک و دور
خوشا آنان که با هم جور باشند
چو شمع روشن پر نور باشند
نمی گویم که نزدیکی چه خوبه
به قدر خط آهن دور باشند

بهنام زارع دهقانانی
کجا داری دل تنگی جنازه؟
نداری بچۀ بنگی جنازه
تو از من بهتری چون توی گورت
نداری ساعت زنگی جنازه
* * *
موجود دو پا که نام او شد انسان
می گرید و می خندد و دارد تنبان
با عرض آی اَم ساری به دانکی و بز
منهای «خِرَد» مساوی است با حیوان
* * *
بوی خوش بی حساب داریم امروز
در سفره هوا و آب داریم امروز
همسایه اگر کباب دارد غم نیست
ما هم «جگر کباب» داریم امروز

شوخی با مطبوعات
ناصر زارعی
- مردودی از راهنمایی حذف شد.
دایی ناصر: کاش جریمه هم از راهنمایی و رانندگی حذف می شد.
* * *
- حداکثر پرداختی به اهداکنندگان کلیه همچنان 5 میلیون تومان است.
دایی ناصر: پس ما ده میلیون می ارزیم.
* * *
- گازرسانی به شهر خشت از آرزوهای دیرینه مردم
دایی ناصر: خدا کنه خشت نباشه.
* * *
- استفاده از آب درمانی در رفع خستگی ورزشکاران
دایی ناصر: استفاده از نان درمانی در رفع خستگی مربیان.

بیچاره زنها
زهرا کامکار
شنبه: مرد: عزیزم ناهار چی داریم؟
زن: امروز نمی دونم آخه قراره با مهری جون بریم فال بگیریم. میگن فالش خیلی راسته. خواهر شوهر مهری جون رفته بهش گفته بود همین روزا ازدواج می کنی. حالا هفته دیگه عروسیش، خیلی جالب نه!
یکشنبه: مرد: عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره با مهری جون برم کلاس یوگا ثبت نام کنم آخه واسه تمرکز حواس خیلی عالیه. سر راه یه چیزی بگیر بیار.
دوشنبه: مرد: عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن: امروز قراره با مامانم بریم بیرون آخه قراره واسه عروسی مهری جون لباس بخره خودت که می دونی چقدر به لباس اهمیت میده.  در ضمن سوییچ ماشینو هم بذار و برو. سر راه هم یه چیزی بگیر بیار.
سه شنبه: مرد: عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن: امروز قراره با نوۀ پسرخاله مامانم یه سر به جواهرفروشی بزنیم. ممکنه طول بکشه نتونم ناهار آماده کنم سر راه یه چیزی بگیر بیار.
چهارشنبه: مرد: عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن: هر چی بخوای امروز داریم؟
مرد: خبریه؟ آره قراره مهری جون و شوهرش بیان اینجا. در ضمن فهرست خرید رو میز بردار یادت باشه آبروریزی نکنی.
پنجشنبه: مرد: عزیزم امروز ناهار چی داریم؟ زن: امروز قراره با دوستای مهری جون مجردی بریم بیرون. خسته شدم از بس تو خونه نشستم سر راه به چیز واسه خودت بگیر بیار.
جمعه: مرد: عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببینم تو خجالت نمی کشی هر روز از من می پرسی ناهار چی داریم من یه روز تعطیل حق استراحت ندارم چی میشه یه روز خودت غذا آماده کنی آسمون که به زمین نمی رسه هفته ای یه دفعه با هم بریم بیرون واقعاً که همیشه باید حسرت زندگی مهری جون و شوهرشو بخورم. خسته شدم از دستت. من رفتم خونۀ مامانم اینا. ناهار واسه خودت یه چیز درست کن بخور. خداحافظ.

یک درد سر و این همه دردسر

اصغر آبرومندی (کل اصغر)
اگه یه روز سر من درد بگیره دکترها چی نظر میدن؟
1 - تریاکی= یک بس درستش می کنه
2 - سیگاری= یک پک کارشو می کنه
3 - همسر= مقدمات جنونه
4 - دوستان=  دو تا عناب و گل گاوزبان کافیه
5 - مادربزرگ= بوی سرخ کردنی توی کله اش رفته
6 - پدربزرگ=  ماست و دوغ را تجویز می کنه
7 - دکتر= پنی سیلین میده
8 - دکتر جراح= میگه مغزشو باید جراحی کرد
9 - دکتر سنتی= جوشانده توصیه می کنه
10 - داروخانه= میگه این دوا رو نداریم
11 - مرده شوی= میگه مرگش فرا رسیده
12 - مدیر روزنامه= میگه این مزخرفات چیه سرهم کردی؟
13 - بنده هم میگم= حق با شماست این مطلب به دردسرش نمی ارزه.

به نام خالق تبسم و تفکر
طنزپردازان ارجمند! مطالب طنز خود را در قالب شعر نثر، کاریکلماتور و کاریکاتور، به نشانی دفتر روزنامه عصرمردم ارسال فرمایید، تا صفحه طنزعصر با طنزهای خوب و جذاب شما فرهیختگان با ذوق هرچه پربارتر و خواندنی تر به خوانندگان عزیز و گرامی این روزنامه تقدیم شود.
                 در ضمن نشست هفتگی انجمن طنز محفل رندان نیز هر هفته روزهای شنبه ساعت 16:30 تا 18:30 برگزار می شود، با حضور سبز خود محفل ما را درخشان و بهاری کنید.
شیراز چهارراه خیرات جنب داروخانه سعدی و بانک ملی ساختمان مرکزی حوزه هنری فارس، سازمان
تبلیغات اسلامی انجمن طنز.

پیاز

ناصر زارعی (ناصرالشعرا)
کی شود بینم تو را یک خرده ارزان ای پیاز
فی المثل نرخت شود یکسان دو تومان ای پیاز
این دل دیوانه را دیوانه تر کردی بیا
تا فدا سازم ز دیدار رخت جان ای پیاز
سابقاً وصل تو اشک از دیده جاری می نمود
این زمان از هجر تو گریم چو باران ای پیاز
بوی تندت خوش بود اندر دهانم بعد از این
می دهم با بوی تو پز من به یاران ای پیاز
می شوی در خانه ام گاهی هویدا ای عزیز
نعمتی چون کفش کهنه در بیابان ای پیاز
گر شوی ارزان دهم آب اشکنه در خانه ام
می خوریمت، پای سفره با دل و جان ای پیاز

احمد خوش مرام
خنده ما را شاد و شنگول می کند
غنچۀ لب را چنان گل می کند
پس بخند و شاد باش ای با خرد
چهچه زن، کاری که بلبل می کند
* * *
تا توانی همچو گلها خنده کن
غصه را با خنده ات شرمنده کن
شاد و خندان چهره چون گل می شود
بعد از این کارت دعا بر بنده کن

درد خروس

بهنام زارع دهقانانی

خروسی با زنش گفت: ای سحرناز
دگر در سر ندارم شوق آواز
عیالش علتش پرسید و او گفت:
ز درد «قبض» و تیم «برق شیراز»

* * *

تلخ و شیرین

بیا «ستار زارع» هی بخندیم
دگر عهد و وفا با کس نبندیم
مکن باور چاخان و حرف دنیا
که دنیا تلخ و «ماها» مثل قندیم

* * *

کلام مش غلام

ندارد تیم برقت حال و جانی
مرا هم کرده قرصی و روانی
گمانم که دل تیمت بخواهد
کلام مش «غلام پیروانی»

* * *

کارت قرمز

در این فوتبال سخت زندگانی
زدم سگ دو بگیرم قرص نانی
نصیبم شد ولی یک کارت قرمز
بگردی روز و شب جایم ندانی

* * *

اگر داری مریضی و علیلی
خوراکت هم شده آب قلیلی
بزن بشکن که مثل بنده هرگز
نداری درد سخت «زن ذلیلی»

خسته
اصغر آبرومندی (کل اصغر)
آقا از دست عیالم خسته شدم تا می خوام از قبوض تلفن، برق، آب، گاز، مالیات، شهرداری، آبونمان، یا گرانی و تورم حرف بزنم مادر بچه ها حرفم رو قطع می کنه و میگه تو هم از آن جناحی شدی! اما وقتی خودش چیزی می خواد بگه، یا دوپهلو حرف می زنه یا جناح همسایه ها رو به رخ می کشه. بیایید به تمام همسایه های سمت چپ و سمت راست و بالا و پایین بگیم، اختلاف رو کنار بذاریم و ثبات سیاسی داشته باشیم.