صفحه 11--6 خرداد88
مضطرب قصاب
نوشتۀ: زنده یاد شیخ عبدالرسول شیرازی
مضطرب تا اندازه ای که قوه و تحمل داشت سلاخی و گوشت کشی می نمود. او اصلاً سواد و کمال و معرفتی نداشت. نمی دانم به استحقاق یا غیر استحقاق، خدا قریحۀ شاعری به او داده بود که غزلیات او معروف و در لطافت و نازک کاری، شعرای سخن سنج معاصر خود را متحیر نموده بود و غالباً معنی اشعاری که گفته بود را از او سؤال می کردند که خود نمی دانست و مکرر می گفت: من خود نمی دانم چه می گویم! مطلبی به قلبم می افتد سپس به زبانم جاری می شود.
مرحوم فرصت الدوله که یکی از مشاهیر عصر و از سخنوران نامی و از علوم متنوعه جدیده و قدیمه بهره کافی داشت، در تمام دیوانش غزلی به لطافت غزل مضطرب ندارد و هم چنین دیگران روی هم رفته می توان گفت در فن سخن سرائی با فقدان هر طور کمالی نابغه بود.
این شخص کور شد و از شغل و کسب خود مهجور گردید. در خانه نشست. اهالی قصاب خانه به پاس سابقۀ خدمت و داشتن مقام ادبی موهوبی(1) او مختصر یومیه ای در حدود روزی سی شاهی برایش مقرر داشتند و به او می رسانیدند.
مدتی به همین منوال گذشت. کم کم حال تجردی برایش پیدا شد و به عالم خود خودش بود. روزی آمدند به او گفتند به واسطۀ اضافه شدن مالیات قصابان، یومیه ات قطع شد بدون اینکه تغییر حالی پیدا کند قلیانی که در دست داشت، می کشید از دست انداخت و شکست. گفت: این ده شاهی.
قوری و فنجان را هم از پای اجاق برداشت دور انداخت و گفت: این هم هفتصد دینار! آتش هم نمی کنم، این روزی سی شاهی که به ما می دادند. وقتی که نه چای بخورم نه قلیان بکشم چه احتیاج دارم که بدهند یا ندهند؟!
مضطرب با کمال عسرت(2) و فشار می گذرانید. مرحوم شعاع الملک که یکی از شعرای نامی بود برای من نقل کرد که شبی بسیار سرد، برف زیادی آمده بود. به خیال افتادم که بروم ببینم در این گیر و دار آشوب طبیعت به سر مضطرب چه آمده است.
رفته بر او وارد گشتم. دیدم در تاریکی بدون آتش و چراغ نشسته، نصف منزلش(3) که در او نشسته خراب شده، عیالش هم افتاده پایش شکسته. احوالپرسی کردم جوابی نداد. پهلویش نشستم و به اوضاع ناهنجارش می نگریستم. ناله زن از فشار درد یک طرف، سردی هوا یک طرف، نبودن وسایل یک طرف، خرابی منزل یک طرف و خوف انهدام باقی مانده اتاق یک طرف، این بیچاره را مبهوت کرده و هیچ نمی گوید.
مضطرب قوطی کبریتی از پهلوی دستش برداشت، یک نخ آن را بیرون آورد و آتش زد. گرفت برابر آسمان تا تمام سوخت. ندانستم که برای چه این کار را کرد.
خودش گفت: دانستی برای چه کبریت روشن کردم؟
گفتم: نه!
گفت: برای اینکه خدا وضعیت مرا ببیند!
چیزی نگذشت. دق الباب(4) کردند. به من گفت: ببینید کیست که در این موقع شب راه گم کرده؟
رفتم دیدم نوکر معتمد دیوان است، آمده سی تومان برای مضطرب آورده است و رسید می خواهد گرفتم آوردم و گفتم: رسید می خواهد.
گفت: من از کجا وسیله نوشتن رسید دارم بروید بلکه او را راضی کنید. رفته او را روانه کردم، گفت: حالا که چشم خدا اوضاع ما را دید و به ما رحم کرد شما هم رحم کرده نان و آبی برایمان دست و پا کنید. رفتم وسایلی تهیه کرده، آمده دادم و مرخص گشتم.
نمی دانم چه هست که اگر ما هزار مشعل روشن کنیم چشم روزگار اوضاع ما را نمی بیند و بر مصایب ما رحم نمی کند.
-«... بخش هایی از دعای ابوحمزه، ص 188، مفاتیح الجنان، تهران، انتشارات اسوه بی تا»
کجاست آن عطاهای بلند تو؟ کجاست آن بخشش های گوارای تو؟ کجاست گذشت گرانسنگ تو؟ کجاست گشایش نزدیکت؟ کجاست فریاد رسی سریع تو؟ کجاست رحمت گسترده ات؟ کجاست بنده نوازی گرانقدرت؟ کجاست فضل بزرگ تو؟ کجاست نعمت سنگین تو؟ کجاست احسان قدیم تو؟ ای کریم کرمت کجاست؟
پی نویس:
1 - موهوبی= موهوب یعنی بخشیده شده، منظور استعدادی است که خدا به او بخشیده است.
2 - عسرت= تنگی، دشواری، تنگدستی، فقر
3 - منزل= اتاق
4 - دق الباب= کوفتن در
منبع: روزگار پهلوی اول، تألیف عارف آزادیخواه، شیخ عبدالرسول نیر شیرازی، به همت دکتر محمد یوسف نیری، استاد بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
ناشی خاتون مادر شیخ ابواسحاق و بارگاه حضرت شاهچراغ(ع)
گردآورنده: فریده معتکف
مذهب تشیع از زمان پادشاهان آل بویه معزالدوله و عضدالدوله و سپس چند تن از زمامداران و وزیران و شاهان فارس و در زمان اتابکان و بعد پادشاهان آل اینجو رو به گسترش رفت. احمد معزالدوله یکی از پسران بویه که در سال 338 ه.ق بر تخت سلطنت نشست و در ترویج مذهب شیعه اثنی عشری بکوشید و فرمان داد که هر ساله از روز اول ماه محرم کارهای دیوانی و کارهای جاری و کسب مردم تا روز عاشورا تعطیل گردد و زن و مرد به تعزیه دارای شهادت حضرت امام حسین(ع) و اصحابش بپردازند که این قرار تا این زمان هم باقی مانده است.
او در سال 351 ه.ق امر داد که بر درهای مساجد بغداد لعن به معاویه و عاصبین حق آل علی را بنویسند.
همین پادشاه در روز هیجدهم ماه ذی الحجه سال 354 ه.ق فرمان داد تا شهر بغداد را آذین بندی و چراغانی کنند و مردمان لباس نو و فاخر بپوشند و به مناسبت واقعه غدیر خم و اعلام ولایت حضرت علی (ع) به سرور و شادمانی بپردازند و آن روز را عید غدیر بنامند.
عضدالدوله بقاع شهدای کربلا و قبر حضرت علی (ع) را تعمیر نمود و بر آنها گنبد و بارگاه ساخت. وجود سادات شیراز و احداث بقاع متبرکه شاه چراغ و سید میرمحمد و سید علاءالدین برادر حضرت امام رضا(ع) و علی بن حمزه که در اواخر سده دوم و اوایل سده سوم هجری در شیراز شهید شده اند، خود شاهد بارزی است بر این که پیروان تشیع در شیراز جمعیت قابل ملاحظه ای را تشکیل می دادند. بنای نخستین بقعه علی بن حمزه را که حدود سال 220 ه. ق شهید شده به امیر عضدالدوله دیلمی نسبت می دهند که مدفن علی بن بویه عمادالدوله متوفی سال 338 ه.ق و صمصام الدوله، بهاءالدوله متوفی 338 ه.ق را در همین مکان دانسته اند و بنای شاه چراغ را به امیر اعظم- سعید مقرب الدین ابوالمفاخر مسعود بن بدر وزیر اتابک ابوبکر بن سعد بن زنگی- قتلغ خان که به سال 623 ه.ق به تخت سلطنت نشست نسبت می دهند و بقعه سید علاءالدین حسین را هم از بناهای همان اتابک می دانند.
نویسنده کتاب شدالازار معین الدین جنید شیرازی در این باره می نویسد:
«به دور بقعه گرد می آیند و به ختم قرآن می پردازند قاریان با آهنگ های خوش به قرائت مشغول می شوند و خوراک، میوه و حلوا داده می شود و پس از طعام، واعظ بالای منبر می رود و این تفصیلات در فاصله بین نماز عصر و شام انجام می یابد.
خاتون در غرفه مشبکی که مشرف به مسجد است می نشیند آخر سر هم بر سر مقبره چون سرای پادشاهان طبل و شیپور و بوق می نوازند.
همین ملکه، روستای میمند را که یکی از املاک بزرگ است وقف بر بقعه حضرت شاهچراغ نمود که علی الظاهر از موقوفات آن آستانه است.
ولی متأسفانه از چهل، پنجاه سال به این طرف از جانب اشخاص سودجو و متجاوز، تجاوزاتی به حریم این موقوفه شده و دعوی ملکیت مزارع را نموده اند و آنها را تصرف کرده اند.
منبع: فارس شناخت ویژه تاریخ و جغرافیا، دوره جدید، شماره اول، بهار 1387
کتابشناسی تعزیه
محمدحسن رجایی زفره ای
اهل ماتم: آواها و آیین سوگواری در بوشهر
محسن شریفیان
تهران، 1383، 330ص، مصور، همراه سی دی
آیین های موسیقی در بندر بوشهر، موسیقی مذهبی، موسیقی سوگواری، بیت خوانی در مجالس سرور و عزا، چاوشی، ذکر، پامنبری و روضه خوانی، سینه زنی ماه محرم، نوحه ها، مرثیه ها، آهنگ ها
* * *
ادبیات نمایشی مذهبی (هفت پرده عشق)
جابر عناصری
تهران، 1372 ش، 248 ص
درباره چند مجلس تعزیه است
* * *
ارزیابی سوگواریهای نمایشی
غلامرضا گلی زواره
تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1375، 230 ص
دربارۀ تعزیه و پیشنهادهایی برای اصلاح آن
* * *
از مرثیه تا تعزیه
غلامرضا گلی زواره
قم، نشر حسنین، 1382ش، 248 ص
* * *
با کاروان تعزیه (نگاهی به تاریخ تعزیه در رضوان شهر)
منصور افشاری اسفید واجانی
اصفهان، انتشارات یکتا، 1383 ش، 232 ص
شرح حال تعزیه خوانان رضوان شهر (از توابع اصفهان)
* * *
پژوهشی در تعزیه و تعزیه خوانی از آغاز تا پایان دورۀ قاجاریه تهران
عنایت ا... شهیدی
با همکاری و نظارت علمی: علی بلوکباشی
تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، 1380 ش، 820 ص
پژوهش ارزشمندی است دربارۀ تعزیه
* * *
تعبیه (مجالس شبیه خوانی)
داود فتحعلی بیگی با همکاری هوشنگ هیهاوند
تهران، نمایش، 1386 ش، 464 ص
درباره30 مجلس تعبیه (تعزیه) است
* * *
تئاتر ایرانی سه مجلس تعزیه
مایل بکتاش، فرخ غفاری
تهران، نشر قطره، 1383 ش، 144 ص
* * *
تاریخ اجتماعی/ سیاسی تئاتر ایران (1 تعزیه)
مجید فلاح زاده
تهران، پژواک کیوان، 1382 ش، 344 ص
* * *
تاریخ تکایا و عزاداری قم
مهدی عباسی
قم، 1371، 374 ص
تاریخ تکایا، مرثیه سرایان، نوحه خوانان، ذاکران، تعزیه نویسان و تعزیه خوانان قم