عروسی و مراسم آن در لارستان کهن
پژوهش از: دکتر سعید محمودیان
ایش «عیش» به معنی شادمانی و جشن عروسی یا عیش کِردَه( Ays-KERDA) به معنای برگزاری جشن عروسی، یکی از بزرگترین شادی ها و سرورآمیزترین رخداد و رویدادی است که در زندگی یک لارستانی پیش می آید.
ایش قدیم یک واقعه بی مانند و یکتائی بود با مراسم متعدد که هر کدام بازتابی از فرهنگ و سنت مردم لارستان داشت. جشن های عروسی به طور جداگانه ولی همزمان در منزل عروس و داماد برگزار می شد و تا هشتاد سال قبل هفت روز و هفت شب طول می کشید.
با تورم و افزایش خرج، مدت آن ابتدا به سه شبانه روز و بعد از سالهای 1330 شمسی به دو شب و یک روز کاهش یافت.
امروزه جشن عروسی فقط یک شب است و در هتل با خرج خیلی بیشتر ولی شادی و سرور کمتر برگزار می شود. خوشبختانه بعضی از مراسم هنوز تا اندازه ای پا بر جا مانده است.
از مدتی قبل بستگان داماد دختر دلخواه خود را از پدر و مادرش خواستگاری می کردند که آن طلبون (جوز چِده JUZ-CEDA) خوانده می شد. بعد از توافق دو خانواده پسر و دختر نُمزاد (NOMZAD= نامزد) می شدند.
طی نامزدی پسر و دختر همدیگر را می دیدند، ولی ملاقات آنها در خلوت انجام نمی شد. رسم بود داماد به نامزد خود انگشتری هدیه می داد. تاریخی برای عقد تعیین و بین خانواده ها هدایایی رد و بدل می شد. مادر عروس برای آنهایی که به خواستگاری آمده بودند همچنین برای هر یک از پسران اقوام یک کله کَند (KALLA-KAND = کله قند) هدیه می داد. مراسم عقد در شب انجام می شد که اقوام نزدیک برای شام دعوت می شدند و از طرف پدر و مادر عروس دستمالی پر از شکر پنیر- بُرمیت (BORMAIT= آب نبات) به آنها داده می شد.
قاضی صیغه عقد را جاری می کرد و از عروس که در پشت پرده در میان زنان نشسته بود رضایت و «بله» می گرفت. به مجرد گفتن «بله» به روی سر وی نقل و سکه می ریختند و داماد قول مهریه می داد که تماماً در دفتر محضر به ثبت می رسید.
چون ازدواج ها بیشتر بین فامیل بود و طلاق پیش نمی آمد مقدار مهریه خیلی کم و برحسب قدرت مالی داماد عددی طاق بین یک تا بیست و یک اشرفی بود.
عمداً مقدار مهریه کم تعیین می شد تا بر طبق شرع مقدس اسلام آنقدر نباشد که زکات بر آن واجب گردد.
رسم دیگر این بود که داماد به پدر عروس قول شیربها می داد که از 60 سال پیش مقدار آن به طور سرسام آوری بالا رفت و به صورت رسم ناپسندی شبیه خرید دختر بود. دختر هر چه زیباتر بود و ارتباط قومی کمتر، مقدار مهریه زیادتر تعیین می گردید.
چند روز قبل از عروسی چند زن میانسال و محترم فامیل به خانه اقوام رفته و آنها را از تاریخ عروسی باخبر می کردند. این رسم رخصتی (ROXSATI) خوانده می شد که مأخوذ کلمه عربی «رخصه» به معنی اجازه می باشد. زنان رخصتی ضمن دعوت رضایت اقوام را نیز درخواست می کردند. در همین ایام یا در روز اول عروسی از طرف پدر و مادر داماد هدایای خر خریمه که شامل یک گونی برنج، بسته های قند و شکر، چای، آرد و نمک بود بر پشت چند خر نهاده با نواختن کرنا و تمبولک (طبل کوچک) به منزل عروس آورده می شد و متقابلاً در عصر همان روز رسم تبک «طبق» برده برگزار می شد و از طرف پدر و مادر عروس چند طبق که در هر کدام چند سارخ «بقچه» پر از لباس و اشیاء بود برای داماد فرستاده می شد که طی مراسم خاصی به داماد پوشانده می شد. یکی دو روز قبل گروهی دیگر از زنان جوان با لباسهای شیک و زیبا به خانه اقوام رفته آنان را برای ناهار و شام و مراسم دیگر عروسی دعوت می کردند. این رسم در نواحی مرکزی لارستان به اسم «دراچده» و در جنوب به نام «زن گردو» معروف بود و صاحب خانه طی چند دقیقه ای با شربت و نقل و  آجیل از آنها پذیرایی می کرد. در آخر روز این زنان و اقعاً از راهپیمایی خسته و کوفته می شدند.
همین کار را مردی از طرف داماد هم انجام می داد و از مردان و پسران خانواده دعوت به عمل می آورد. یکی دو شب قبل از عروسی، زنان شوهردار و بسیار نزدیک فامیل، عروس را به حمام می بردند تا به موهای سر حنا بسته و سر و بدن وی را پاک بشویند. این رسم در خفیه انجام می گرفت و بنابراین بدان حموم دُز (DOZ) نام نهاده بودند. چند ساعت بعد به دست و پای عروس حنا می بستند که چون آن هم خصوصی بود آن را حنو دز (HANU-DOZ) می گفتند.
روز اول عروسی خصوصی بود. اگر خر خریمه انجام نشده بود در صبحگاه آن روز انجام می شد و در منزل عروس، اقوام داماد برای نیم ساعتی همراه با کرنا و تمبولک پایکوبی می کردند. در همین شب عروس را مجدداً به حمام می بردند که چون دختران و زنان زیادی در آن شرکت داشتند آن را «حموم فاش»
می خواندند.
سپس به عروس هدیه داماد را که شامل بلوز و  دامن گشاد و کفش سبز می شد می پوشاندند و او را با دپ (دف) و خواندن آواز زیر نور مشعل به خانه می رساندند.
و شب را «شو حنو نسو» یا «حنابندان» می خواندند. تعدادی از زنان دوستان و اقوام شب را با عروس به سر می بردند.
روز دوم در منزل عروس مراسم با شستن دست و پای عروس و خوردن صبحانه مفصل شروع می شد. ساعتی قبل از طلوع آفتاب پسران و دختران شوق زده با آواز بلند از مادر عروس تقاضای حلواپزی می کردند: «آی حلوا، حلوا، حلوا- چرب و شیریه حلوا» صبحانه شامل گُپک، قهوه، روغن، تخم مرغ نیمرو، عسل و حلوا سفید بود. در ظهر از مدعوین که گاهی تعدادشان به 250 زن
 می رسید با صرف پلو و خورشت پذیرایی می شد. حدود دو بعدازظهر در یک مجلس زنانه با حضور سی،  چهل زن از نزدیکان، عروس را ابروکشی (صورت عروس را بند می انداختند) می کردند. این جلسه یک ساعتی طول می کشید و زن آرایشگر با مهارت خاصی ابرو را به صورت کمانی باریک و زیبا در می آورد.
زن دیگر با خواندن سرو «واسونک» و صرف چای، شیرینی و آجیل مجلس را گرم نگه می داشتند. این اولین بار بود که دختر ابروکشی می کرد و پیش از این دختر حق نداشت ابروکشی و آرایش کند.
عصر زنان با لباس های گشاد، در حالی که یکی دپ می زد دور عروس می رقصیدند این رقص، رقصی است آرام و سنگین. رقص «گو گلکی» که دختران دو به دو با هم می رقصیدند بسیار زیبا و دیدنی است.
شب هنگام عروس آرایش شده را روی یک کرسی که با تشک و ملافه خوش رنگی پوشیده شده است می نشانند تا مردم وی را تماشا کنند و زیورآلات و لباس و آرایشش را ببینند. اگر خانواده ای
 قدرت مالی نداشتند زر و زیور عروس را از دیگران قرض می گرفتند. عروس و مادر عروس خسته و کوفته ولی دلشاد شب را با خواب چند ساعته ای به صبح می رساندند. روز دوم در منزل داماد برو و بیایی بود که نگو! ساعت 10 صبح اقوام نزدیک را به حمام می بردند و چند ساعتی بعد با پوشاندن لباس نو که هدیه عروس بود با کرنا و دمبلک که آهنگ مشک (مشق) می نواختند با صلوات به منزل می رساندند.
پیش از این از مهمانان که بین 50 تا 300 نفر می شدند با چلو و خورشت پذیرایی می شد و به داماد و همراهان بعد از ناهار، تخم مرغ آب پز که پوست آنها به رنگهای شاد مزین شده بود به عنوان دسر می دادند.
عصر «مجلس صحبت» برپا می شد. در اوز و لار تار و تمپک نواخته می شد و یکی دو نفر با آهنگ های مخصوص می رقصیدند. شب هنگامه ای بود مردان و پسران زیادی دستمال به دست با ساز و تمبلک می رقصیدند. گاهی هیجان و شادی چنان بود که مادر و خاله و عمه های داماد همراه شوهران و برادران خود به پایکوبی می پرداختند.
عده ای هم در سفه (صفه) به تماشا می نشستند و از آنها با چای و تخمه و کلیون (قلیان) پذیرایی می شد. زنها با کشیدن کِل (KEL) رقصندگان را تشویق می کردند. «رقص دار» (همان چوب بازی است) بازی تماشاچیان و رقصندگان را به اوج هیجان می کشاند. عصر روز سوم مراسمی این چنین انجام می شد:
داماد را سوار بر اسب کرده جمعیتی شادی کنان او را به یک میدان وسیع می بردند که لرد (LARD) خوانده می شد. مردان پا به سن گذاشته فامیل، لباس، جوراب و کفش نویی را که هدیه عروس خانم بود می پوشیدند و به سر و روی هم گلاب و عطر می پاشیدند.
   جوانان با ریتم کرنا و تمبولک به اسب سواری می پردازند که شباهت زیادی به اسب سواران تگزاسی دارد. سپس داماد را از طریق منزل عروس به خانه برمی گرداندند.
جلو خانه عروس جمعیت توقف کوتاهی می کرد. در این فرصت اقوام عروس به روی سر داماد و همراهانش نقل، پول و گلاب می پاشیدند که می گفتند برنشت (BARNEST) می کنند. (برنشست نقل و سکه ای است که روی سر عروس و داماد می ریزند.)
    داماد در حالی که سوار بر اسب بود سعی می کرد سکه و پول ها را در هوا بگیرد. این پول ها نصیب افساردار یا دهنه دار اسب می شد. پسران با کوزه هایی که در دست داشتند به مردم آب می دادند و دستمزدشان هم همان کوزه ها و لیوان های آب بود.
در شب پایانی، حدود ساعت 10 داماد را هلهله کنان به خانه عروس می بردند. در خانه عروس برنامه رقص و پایکوبی انجام می شد.
 این برنامه چند ساعتی طول می کشید. سپس داماد را در خانه عروس گذاشته و برمی گشتند. حدود ساعت یازده شب داماد را به یک مجلس زنانه که در آن عروس به انتظار نشسته بود، می بردند او را کنار عروس می نشاندند و همراه با دپ، سنتوره می خواندند:
کَدوش که نار اُمنه
حاکم بغداد اُمنه
شاد وابه شادُما
دلشاد وابه شادُما
در پایان جلسه عمو یا دایی عروس سر عروس و داماد را به طور ملایم سه مرتبه به هم می زد و می گفت: پَی هم گَپ و پیر بَبَی (پای هم بزرگ و پیر بشوید)
و خطاب به عروس می گفت: «...از خونه شو و لباس سفید آ در چه»
      و برای آنها زندگی سعادتمندانه و خوشی خواستار می شد. ضمن این مراسم زنان شوخ، کلاه مردان را برداشته و به هوا پرتاب می کردند.
   یکی دو ساعت بعد داماد و عروس را به حجله می بردند. حجله اتاقی بود چراغانی شده مزین با رختخوابی شیک و قشنگ که در گوشه ای شیرینی، شربت و عطر چیده شده بود. عروس را با شادی وکف زنان به خانه داماد می بردند. رسم بود خاله و عمه های عروس با نوای غم انگیزی می خواندند:
اِشوُ گُلم شَه بُرن= امشب گلم را می برند
جون دلم شَه بُرن= جان دلم را می برند
کُوشِ گلم بیاری= کفش گلم را بیارید
اُپُی بچُم بکنی= به پای بچه ام بکنید
جون دلم شَه بُرن= جان دلم را می برند
رود دلم شَه بُرن= رود دلم را می برند
در جلوی در ورودی خانه داماد، زنان توقف کرده تا آرایشگر که همراه آنان است تقاضای پانسو نماید.
داماد جلو آمده قول هدیه ای را می داد. آنگاه عروس وارد خانه داماد می شد. جلو خانه یک سینی حلوا می گذاشتند. رسم است که عروس پای خود را در حلوا زده و مقداری از حلوا را برداشته به بالای سر در می چسباند.
در اینجا داماد جلو آمده و عروس خود را به حجله می برد. پاهای عروس را با آب و گلاب می شوید و آنچه در حجله باقیمانده از شیرینی و شربت را می خورند. جشن عروسی بدین ترتیب به پایان می رسد تا هفت شبانه روز عروس و داماد از دید دیگران پنهان
می ماندند و مثل امروزی ها در ماه عسل بودند.

منبع: لار شناسی، شماره چهارم، اسفندماه 87

چند حلوا مخصوص ماه مبارک رمضان
1 -حلوای بَکَری BAKARI
حلوای بَکَری یا حلوای گل زرد از غذاهای مخصوص ماه رمضان در استهبان است. برای تهیه این حلوا ابتدا آرد برنج تهیه می کنند. مقداری برنج شهری یا گرده «نوعی برنج که برای تهیه آش و حلوا به کار می رود»
پاک می شویند. بعد برنج را می ریزند توی ریس کش RISKES «آبکش - صافی»
 تا آبش گرفته شود و توی جوقن «هاون سنگی» می کوبند و از الک سیمی می گذرانند.
 آرد برنج را روی پارچه یا توی یک مجمعه پهن می کنند تا خشک شود پس از تهیه آرد برنج مقداری گلبرگ «گل زرد» [گل زرد شبیه گل نسترن است اما گلبرگهایش کاملاً زرد است و در کوههای استهبان به طور خودرو می روید]
 داخل قابلمه ای می ریزند و آن را هَف HAF می دهند. پس از آنکه جوش زد و شبیه اسفناج پخته شد آن را از روی آتش برمی دارند و داخل ریس کش می ریزند
 تا آبش خارج شود. بعد آرد برنج را با گلبرگهای گل زرد که هف داده اند مخلوط کرده با روغن سرخ می کنند. آن گاه یک لیوان آب و یک لیوان گلاب و مقداری شکر و زعفران ساییده داخل دیگ می ریزند و خوب به هم می زنند
تا بپزد. بعد از پخته شدن، حلوا را دم می کنند تا در روغن جا بیفتد. این حلوا را بیشتر در ماه رمضان پای سفره افطار می گذارند.
2 - حلوای خامک
حلوای خامک را در فردوس- خراسان سر سفره افطار می گذارند. حلوای خامک را از شیره انگور، آرد گندم، روغن، کمی زردچوبه یا زعفران تهیه می کنند و می گذارند روی آتش تا بجوشد. پس از چند دقیقه جوشیدن آب آن تمام می شود و حلوای نازکی به دست می آید که به آن حلوای خامک گویند.
3 - حلوای شیر
حلوای شیر را در استهبان بیشتر برای خیرات می پزند. برای تهیه آن ابتدا آرد برنج را در آب حل می کنند تا محلول غلیظی به دست آید. مخلوط آرد و آب را توی یک پالُنده PALONDE «صافی پارچه ای» می ریزند و با قاشق یا دست به هم می زنند تا از سوراخهای پارچه خارج شود. آن گاه مایع صاف شده را با شیر و گلاب و شکر و زعفران می پزند و آن را دم می کنند. بعد از آنکه حلوا را توی ظرف کشیدند برای زینت، خلال بادام روی آن می ریزند. این حلوا را بیشتر در شبهای قدر خیرات می کنند.
«در استهبان دو نوع حلوای دیگر هم می پزند. حلوای زِبرو ZEBRU که با آرد پخته می شود و مخصوص شبهای قتل یا درگذشت ائمه اطهار یا جشن های مذهبی است. دیگر حلوای کاسه که برای پای سفره عروسی یا مهمانیهای مهم تهیه می شود»
4 - حلوای نان
حلوای نان را در درونگر- دره گره برای افطار تدارک می بینند. ابتدا مغز نان خانگی یا بهتر بگویید خمیر لای نان را در می آورند و توی جام JAM  «نوعی ظرف مسی ته گرد» می ریزند، شیره انگور هم به خمیر نان اضافه می کنند و خوب ورز می دهند تا نرم شود. خمیر به دست آمده را چانه، چانه کرده در روغن حیوانی سرخ می کنند و در بشقاب می چینند. این خوراک یکی از غذاهای مخصوص افطار است.
5 - حلوای نبات
مقداری نبات را در یک کتری ریخته روی آتش می گذارند تا آب شود. آرد گندم را هم با روغن سرخ کرده و با آب و نبات داخل «غلف» ریخته روی اجاق می گذارند و با قاشق به هم می زنند تا حلوای نبات به دست آید. این حلوا را هنگام افطار با نان می خورند.
6 - حلوای صمغ
حلوای صمغ را هم مانند حلوای نبات درست می کنند و به جای نبات در آن صمغ به کار می برند «صمغ SAMq» مایع کم و بیش لزج و چسبناکی است که از برخی درختان به خارج ترشح می شود و در مجاورت هوا منجمد و سخت می گردد. صمغ ها از اختلاط چند قند مرکب تشکیل می شوند و آنها را می توان به قندهای ساده ای مثل آرابینوز و کسیلوز و مانوز و گلوکز تجزیه کرد».
7 - حلوای سِهِن SEHEN
گندم، باقلا، نخود و عدس را در آب می ریزند. بعد از چند روز که جوانه زدند جوانه ها را روی چادری در آفتاب پهن می کنند تا خشک شود. آن گاه جوانه های
 خشک شده را کوبیده آرد «سِهِن» به دست می آورند. آرد سهن را با حلوای نشاسته مخلوط می کنند تا حلوای سِهِن درست شود. این حلوا بسیار خوشمزه و مقوی است.
منبع: رمضان در فرهنگ مردم، گردآوری و تألیف: سید احمد وکیلیان