صفحه 7--10 شهریور88
ماری کوری
آشنایی با پیر کوری
او در سن ۱۹ سالگی به پاریس رفت تا در آنجا به تحصیل در رشته شیمی بپردازد. در آنجا با فیزیکدان جوان فرانسوی به نام پیر کوری آشنا شد. این آشنایی به ازدواج انجامید. او به پیر کوری در انجام آزمایشهای عملی اش درباره الکتریسیته کمک می کرد.
شروع فعالیت آزمایشگاهی ماری کوری
زمانی که ماری کوری در سال ۱۸۹۵ در انباری چوبی کوچکی که آزمایشگاه او بود شروع به کار کرد، نه او و نه هیچ کس دیگر چیزی درباره عنصر شیمیایی رادیوم نمی دانستند و این عنصر هنوز کشف نشده بود.
البته یکی از همکاران پژوهشگر پاریسی و فیزیکدان فرانسوی، «هانری بکرل»، در آن زمان تشخیص داده بود که عنصر شیمیایی اورانیوم، پرتوهایی اسرار آمیز نامرئی از خود می افشاند.
کشف هانری بکرل
بکرل به طور اتفاقی یک قطعه کوچک از فلز اورانیوم را بر روی یک صفحه فیلم نورندیده که در کاغذ سیاه پیچیده شده بود گذاشته بود. صبح روز بعد مشاهده کرد که صفحه فیلم درست مثل این که نور دیده باشد سیاه شده است. بدیهی بود که عنصر اورانیوم، پرتوهایی را از خود ساطع کرده بود که از کاغذ سیاه گذشته و بر صفحه فیلم اثر کرده بودند.
بکرل این فرآیند را دوباره با سنگ معدنی که سنگی سخت و سیاه قیرگون است و از اورانیوم بدست می آید، تکرار کرد. این بار، اثری که سنگ بر روی صفحه فیلم گذاشته بود، حتی از دفعه قبل هم قوی تر بود. بنابراین می بایست به غیر از عنصر اورانیوم، یک عنصر پرتوزای دیگر هم در سنگ وجود می داشت.
ارائه نظریه
در ۱۲ آوریل ۱۸۹۸ کوری ها نظریه خود را به آکادمی علوم پاریس گزارش کردند. در ۱۴ آوریل، کوری ها با همکاری «لمون» شیمیدان فرانسوی، به جستجوی عنصر ناشناخته مزبور پرداختند. نتیجه گرانبهای این کار پرزحمت و طاقت فرسا تنها چند قطره از ماده ای بود که آنها این ماده را در لوله های شیشه ای آزمایشگاهی نگهداری می کردند.
بر اثر این کارهای طاقت فرسا در نخستین زمستان، ماری کوری دچار نوعی عفونت و التهاب ریوی شد و تمام فصل را مریض بود. ولی پس از بهبودی، کار پختن مواد در دیگها را در آزمایشگاه از سر گرفت. پس از آن، نخستین دخترش به نام ارینه متولد شد.
پیر و ماری کوری در ماه جولای(مرداد ماه) همان سال توانستند این مسئله را انتشار دهند که سنگ معدن به غیر از اورانیوم، دو عنصر پرتوزای دیگر را نیز در خود دارد. نخسیتن عنصر را به یاد محل تولد و بزرگ شدن ماری کوری که لهستان بوده است، پولونیوم نامیدند و دومین عنصر را که اهمیت زیادی داشت رادیوم نامیدند که از واژه لاتین به معنی «پرتو» الهام می گرفت.
تولد رادیوم
در ۲۶ دسامبر ۱۸۹۸(۵ دی ماه ۱۲۷۷) اعضای آکادمی علوم پاریس، گزارشی تحت عنوان «درباره ماده شدیدآٌ رادیواکتیوی که در پشبلند وجود دارد» انتشار دادند و این روز تاریخ تولد
رادیوم است.
پیدایش رادیوم در میان عناصر رادیو اکتیو طبیعی تقریباً به فوریت ثابت کرد که این عنصر مناسبترین عنصر رادیو اکتیو برای بسیاری کارهاست. بزودی معلوم شد که نیمه عمر رادیوم نسبتاٌ زیاد است(۱۶۰۰ سال).
کشف رادیوم موجب دگرگونی های اساسی در دانش بشر درباره خواص و ساخت ماده و منجر به شناخت و دستیابی به انرژی اتمی شد.
اولین جایزه نوبل
خانواده کوری به همراه بکرل بخاطر کشفی که پس از آن همه کار طاقت فرسا به آن نائل شدند در سال ۱۹۰۳ جایزه نوبل در فیزیک را از آن خود کردند و به این ترتیب توانستند وامهایی را که برای کارهای پژوهشی طولانی خود گرفته بودند، پرداخت کنند.
دومین جایزه نوبل
پیر کوری در سال ۱۹۰۶ در ۴۷ سالگی بعلت تصادف با درشکه درگذشت. مادام کوری پس از مرگ شوهرش به مطالعات خود ادامه داد و در سال ۱۹۱۰ موفق به تهیه رادیوم خالص گردید.
در این هنگام استاد سوربون و عضو آکادمی طب شد و در سال ۱۹۱۱ برای دومین بار به دریافت جایزه نوبل نائل شد. ماری کوری به غیر از «لیونس پاولینگ» برنده جایزه نوبل در شیمی در سال ۱۹۵۴ و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۶۲ تنها انسانی است که دو بار این جایزه ارزشمند را از آن خود
کرده است.
مرگ مادام کوری
مادام کوری در ۴ ژوئیه ۱۹۳۴ یعنی ۲۸ سال بعد از مرگ شوهرش و در سن ۶۷ سالگی درگذشت.
دستاورد کشف کوری
این واقعیت که پرتوهای رادیوم می توانند بافتهای زنده اندامها را از بین ببرند، به عنوان مهم ترین دستاورد کشف کوری ها مشخص گردید. پزشکان و پژوهشگران علوم پزشکی بزودی دریافتند که به این وسیله می توانند
غده ها و بافتهای بدخیم را که در سرطان و همچنین بیماریهای پوستی و غدد ترشحی بروز می کنند، از بین ببرند. بسیاری از بیماران سرطانی که توانسته اند
با موفقیت درمان شوند و از مرگ نجات یابند، عمر دوباره و سلامتی خود را مرهون تلاشهای خستگی ناپذیر و انگیزه والای این زن
بی همتا هستند.
نگاهی به زندگی و مبارزات «روشنک نوعدوست»
از نخستین زنان معارف پرور گیلانی
آزاده بیزار گیتی*
«...فراشی به نام «مراد» مأمور بود که هر روز سر خیابان بایستد تا پسرهای مدرسه «شاپور» با گلوله های برفی به جان ما نیفتند و با فحش های رکیکشان درس خواندن ما را مسخره نکنند...»
(پوراندخت خدیو از شاگردان مدرسه «سعادت نسوان» رشت، تأسیس 1296 هـ.ش)
«روشنک نوعدوست» یکی از مشاهیر زنان مبارز ایرانی است، که تأثیر شگرف تلاش های بی وقفه اش، بر روند پیشرفت زنان و دختران گیلانی غیرقابل انکار است. زمانی که روشنک دومین مدرسه دخترانه رشت را تأسیس
می کرد، حدود یک دهه از تأسیس نخستین مدرسه دخترانه تهران می گذشت. مدرسه ای که در سال 1324 هـ.ق توسط «بی بی خانم استرآبادی» افتتاح شد و در مورد آن چنین فتوا دادند: «تأسیس مدارس دختران، مخالف با شرع اسلام است» و سید علی شوشتری ضمن تکفیر نامه ای که صادر کرد، نوشت: «وای به حال مملکتی که در آن مدرسه دخترانه تأسیس شود»(1) پیش از «بی بی خانم»، «طوبی رشدیه» نیز که در سال 1321 هـ.ق قسمت مجزای خانه خود را به مدرسه دخترانه «پرورش» اختصاص داده بود، در روز چهارم با فحش و تهدید فراشان دولتی مواجه شد(2) و «طوبی آزموده» نیز، وضعیتی بهتر از این نداشت.
زمانی که «روشنک نوعدوست» با تأسیس مدرسه دخترانه «سعادت نسوان» قرار بود به خواهران مبارز خود در تهران و رشت بپیوندد، داستان سرکوبی زنان همچنان ادامه داشت و هنوز خانم «آذرمیدخت نیک روان» مؤسس نخستین مدرسه دخترانه رشت، 1293 خورشیدی با شکستن شیشه ها و سنگ و کلوخ پرتاب شده مردم مواجه بود.(3)
زنان طی سالها مبارزات خود می دانستند که، تنها حامی رسیدن به آرمانشان شکیبایی است و حالا «روشنک» زن کوچک اندام با آن روسری کوتاه و پالتوی همیشگی اش، اراده استواری را در خود می دید تا همه تهمت ها و برچسب ها
را بی رحمانه تاب آورد. هر چند که بقال سرگذر، او را «روسپی» بخواند و به آن «حرامی» نمک نفروشد! «روشنک نوعدوست» دبستان سه کلاسه خود را در سال 1296 خورشیدی افتتاح کرد.
مأمنی که بامداد تا شباهنگام بانوی 21 ساله را در میان اهانت مردم حیرت زده در خود می گرفت.
«فریدون نوزاد» محقق قدیمی گیلانی درباره او
می نویسد: «وی از پدر سواد خواندن و نوشتن ادبیات فارسی و زبان فارسی را بیاموخت و در همین احوال از صدرالافاضل زبان و ادبیات تازی و جاودانه مرد فرهنگ پژوه، شیخ علی تنها ریاضیات را فرا گرفت و در میان روشنفکران زمان، خصوصاً بانوان متجدد و صاحب فضیلت گیلان جای خود را باز کرد. او به خاطر رهایی زن از گرداب جهل و بی سوادی در 21 سالگی به افتتاح مدرسه دختران نسوان در 1296 خورشیدی دست زد...»(4)
تفکر زن ستیز، آموزش زنان را امری بسیار ناپسند به شمار می آورد و اعطای فرصت های تحصیلی را تنها برای مردان موجه می دانست. این دقیقاً همان نکته ای بود که زنان مبارز تمامی جهان را برانگیخته بود و «روشنک نوعدوست» در این سوی زمین، با گامهای انقلابی و جهل ستیز،
در تلاش بود تا تصورات مبتنی بر برتری تحصیل مردانه را پایان دهد. تقلای او برای احقاق حقوق و ارتقا حرفه ای
زندگی زنان سبب می شد تا قرائت های کهنه جامعه سنتی در ذهن دختران محصل گیلانی شکسته شود، شاگردانی که تعداد زیادی از آنان، محصلین بی بضاعتی بودند که با هزینه شخصی روشنک و معلمین مدرسه، بر صندلی های درس می نشستند؛ این است که «نوعدوست» همواره به شاگردانش یادآور می شد که:«... دختران من، تفاوت شما با پرتغال فروش سر کوچه در دانش شماست. حتی اگر او آدم زحمتکش و خوبی باشد ولی نتواند درست فکر کند، وقتی نتواند درست زندگی کند، بی فایده است. یک مادر خوب و فداکار اما بی دانش، هیچ وقت
کافی نیست...»(5
یکی از بزرگترین موفقیت های زنان در آن سالهای ایران، تشکیل انجمن های نسوان بود. با همت زنان پیشرو گیلانی، رشت از این موهبت بی بهره نماند و در سال 1302 خورشیدی، جمعیت «پیک سعادت نسوان» برای کسب حقوق سیاسی و اجتماعی زنان تشکیل شد. حوزه فعالیت زنان فراگیر شد و این مجمع که پیشتر با «تشکیل اکابر و دبستان، کتابخانه و قرائتخانه و سخنرانی در تنویر افکار عمومی می کوشید»(6) حالا به جامعه گسترده ای از زنان بدل شده بود. دیگر وقت آن رسیده بود که منفذهای بسته این سیه چال نفس گیر در شکلی عمومی تر سرباز کند. پس گام بعدی انتشار نشریه بود.
افتتاح نشریه
نشریه «پیک سعادت نسوان» که در سال 1306 (هـ.ش)
در رشت شکل گرفت و تا شهریور 1307 به صورت دو ماه در میان منتشر می شد، شیوه دیگری از تلاش های «روشنک نوعدوست» در دفاع از حقوق زنان بود. روشنک که بیش از پیش به تکاپو افتاده بود تا این بار از طریق قلم، نظام ساده و سطحی تعیین شده برای زنان را از میان بردارد، با چاپ مقالاتی جسورانه سعی کرد تا ذهن جامعه را از نقشهای فرعی و درجه دومی زنان دور کند. او در شماره اول نشریه خود - 15 مهر 1306- در مورد اهداف افتتاح نشریه «پیک سعادت نسوان» می نویسد: «در این هنگام که پرده های سیاه بدبختی و هزارگونه عوامل تیره روزی سد بزرگی در مقابل ترقیات نسوان گردیده، در این زمان که اصول اجتماعی تمام ملل خاموش و عقب مانده اصلاح سر و صورت نوین به خود می گیرد و بالاخره در وقتی که ایران هم از خواب غفلت طولانی خود جنبش نموده... با این اوضاع اسفناک و رقت آور حیاتی و معارف نسوان ایران ما هم به نوبه خویش سکوت را بیش از این جایز ندانسته خامه ناتوان به دست گرفتیم که تا حد امکان عوامل و وسایل سیه روزی را نشان داده، اصلاحات اساسی آنها را خواستار شویم...»
نکته قابل توجه، نگاه مشترک این نشریه با تمام نشریات دیگری بود که در آن سالها توسط زنان منتشر می شد. نگاهی به عناوین مقالات نشریاتی مانند «عالم نسوان»- نوابه صفوی- 1338 هـ.ق، «جمعیت نسوان وطن خواه»- ملوک اسکندری- تهران- 1302 هـ.ش، «نامه بانوان»- شهناز آزاد- 1338 هـ.ق، «پیک سعادت نسوان»- روشنک نوعدوست- رشت- 1306 هـ.ش و... نشانگر این است که مبارزه با کلیشه های سنتی مردان و زنان و احیای هویت زنان، هدف مشترک تمامی آنان است.
«علت تیره روزی»، «زن در جامعه»، «سهم مادرها در ترقی و تجدد ایران»، «تشریح اوضاع زنان در افغانستان» و «عاقبت صیغه روی» و... از نوشته هایی هستند که «پیک سعادت نسوان» سعی داشت به کمک آنها قوانینی را که عموماً بر چارچوب مردانه متکی بود و فرهنگ زندگی زنانه را تشکیل می داد به چالش بکشد. مثلاً در قسمتی از شعر بلند و عامیانه «عاقبت صیغه روی»، با مناظره زن و مردی مواجه می شویم که فرجام زشت چهره تعدد زوجات را از زبان زن، برای مخاطبان به تصویر می کشد:
رنج و غم و زحمت من یاد آر
خاطرم از مرحمتت شاد دار
جفت توأم همسر و غمخوار تو
مادر فرزند و مددکار تو
حیف نباشد که ز اهریمنی
دلشکنی می کنی از چون منی
گفت برو کنج خموشی گزین
از تو نزیبد که بگویی چنین
نان تو آماده و حالت نکو
چیست دگر علت این گفتگو
زن که شدش سال فزونتر ز بیست
لایق همخوابگی مرد نیست
رو پی آسایش اطفال باش
یاوه سرایی ننما لال باش
- شماره ششم این نشریه در شهریور ماه 1307، از آمار «مدارس نسوان در گیلان» خبر می دهد. آماری که صورتی دیگر از تبعیض آموزشی اناث و ذکور آن دوران است و اعتراض نویسندگان را برانگیخته است.
از 20 مدرسه اناث 13 باب ملی و تنها 7 باب دولتی.
از 50 باب مدرسه ذکور (مدارس ملل متنوعه و خارجی را هم حساب می کنیم) تنها 12 باب ملی و 38 باب دولتی است و با توجه به آمار در دسترس، بودجه گیلان به این زودیها برای ازدیاد مدارس نسوان وجهی تخصیص داده نخواهد شد. پس امید ما در آینده هم به ابتکارات مالی و مدارسی که از طرف جمعیت ها و زنهای ترقی طلب برای نسوان مفتوح گردد، می باشد.
شکوه نگاری «روشنک نوعدوست» در شماره دوم نشریه، در قسمت «مرده باد عادت» نیز از مسائل قابل توجه «پیک سعادت نسوان» است. او که به مانند همیشه، با زنجیرهای تنگ و مقید اجتماعی مواجه بوده، در مورد مشکلات چاپ شماره پیشین نشریه، می نویسد: بر اثر «عادت بی منطقی»، در جامعه «برای زن، رفتن در چاپخانه و انجام دادن عمل سهل غلط گیری عیب است»، زیرا یاد گرفته اند زن را فقط و فقط «مستوره» بدانند و پرده نشین بخوانند و علت این نواقص بیشمار یک چیز است: «ما زن هستیم و بدتر از همه زن ایرانی!» «آنان عادت کرده اند که ما را «ضعیفه بیچاره و سر و دست شکسته و بی دست و پا» بنامند. «آری... همه این عادتها مرده باد،...»!
«روشنک نوعدوست» و تئاتر
در سالهایی که ایفای نقش زنان را هنوز مردانی با پوشش زنانه و صدایی نازک بر عهده داشتند و بازیگران زن هنوز بدکاره و فاحشه خوانده می شدند، بانوان گیلانی پا پیش نهادند.این مشتاقان تحول فکری مردم که تا حدودی خود را «وجدان اجتماعی» به شمار می آوردند، تلاش کردند تا دریچه جدید ارتباط با مخاطب را تجربه کنند. این جمعیت «به همت خانم ساری امانی و در نیمه دوم سال 1302 خورشیدی تأسیس شد» و اولین نمایشنامه خود را در 25 اسفند 1302 با نام «عروسی یا دختر فروشی» در پنج پرده، در تماشاخانه اولوش بیک به اجرا گذاشت.(7) متن نمایشنامه دقیقاً گزارش زندگی زنان آن دوران است. این جمعیت که پس از مدتی- در نتیجه فشارهای موجود- دچار انشعاب شده بود، درست در جایی که نزدیک بود بنای همه آرمانهایشان فرو ریزد، در پناه حضور «روشنک نوعدوست» دوباره جان گرفت. روشنک این بار برای تشریح کاستی های اجتماعی تئاتر را برگزید تا به قول خودش «برای مبارزه اجتماعی» آماده شود و قدمهای سریعی را در راه تعالی و نجات و تثبیت حقوق مدنی نسوان، از پیش بردارد. تئاتری که مترصد بود همین مسائل عام را به نمایش بگذارد تا بتوانند به گونه ای
انقلابی عمل کنند. گروه او، علاوه بر اجرای نمایش های
زنانه که از دل جامعه آنان برمی خاست، به تبعیت از تئاترهای آن زمان - در تهران- بخشی از آثار «مولیر» را نیز برای بانوان اجرا می کرد. کلیه درآمد این مجمع به مصرف تأمین بودجه مدرسه سعادت نسوان و انتشار ماهنامه پیک سعادت نسوان می رسید. اعضای این مجمع عبارت بودند از: «پریرخ نویدی کسمایی، سرور مختاری، فرخنده نویدی کسمایی، ایراندخت نویدی کسمایی، شوکت شریفی، جمیله صدیقی، شوکت روستا، روشنک نوعدوست، سکینه شبرنگ و...»(8)
با همراهی این زنان و چند خانم ارمنی، رشت، پس از تهران، دومین شهری بود که تئاتر را از حوزه صرف مردانه خارج می کرد اما، تلاش قانون، اجتماع و عرف با تحقیر و افترا، همچنان برای واژگونی این فعالیت ها ادامه داشت. دیری نگذشت که «مجمع فرهنگی و هنری پیک سعادت نسوان» به سبب افکار تند انقلابی برخی از اعضا، «با سیاست روز مخالف تشخیص داده شد و برای همیشه تعطیل گردید»(9) به گفته فریدون نوزاد «اگر چه خانم روشنک نوعدوست توانسته مدرسه را حفظ نموده و از چنگال خونین بغض دولتیان نجات دهد ولی تا سال 1320 کاملاً تحت نظر شهربانی بود»(10)
هر چند که اطلاعات و مدارک به جای مانده از زندگی این ابر زن گیلانی، در همین موارد محدود پایان می گیرد،
هر چند که تاریخ، تاریخ یک سویه روزشمار تمامی مبارزات زنان را از صفحات خود حذف کرده است اما تمامی سالدیدگان گیلانی خوب می دانند که روشنک نوعدوست، تا لحظه آخر زندگیش، بی امان برای برانداختن صورتکها و نقابهای اجتماعی تلاش می کرد. با وجود روشنک و خواهران همرزمش، تاریکی و غیبت زنانه، جای خود را به رؤیت حضور داده بود.
پانوشت ها:
1 -اگر بنات اسلامی- تأسیس 1290- را نخستین و «آذرمیدخت»- 1293- را دومین مدرسه بدانیم، «سعادت نسوان» سومین دبستان دخترانه رشت خواهد بود. یادآور شوم پیش از این مدرسه دخترانه آمریکایی به مدیریت خانم «شولر» نیز در سال 1274 هـ.ش در این شهر تأسیس شده بود.
2 - برخی سال تأسیس این مجمع را 1300 شمسی می دانند
که پیامد اولین کنگره حزب کمونیست ایران است.
3 - زن در دوره قاجار، بشری دلریش، تهران حوزه هنری، چاپ اول، 1375، ص 138
4 - منبع شفاهی: از گفته های پوراندخت امیر اسکندری (نیک روان)، دختر خانم آذرمیدخت.
5 - برخی سال تأسیس این مدرسه را حوالی سال 1300 می دانند.
6 - منبع شفاهی: چند تن از شاگردان روشنک نوعدوست.
7 - زنان ایران در جنبش مشروطه، عبدالحسین ناهید، تبریز، نشر احیاء، 1360، ص 113
8 - تاریخ نمایش در گیلان، فریدون نوزاد، رشت، نشر گیلکان، 1368، ص 133
9 - یادبودهای انقلاب گیلان و تاریخچه جمعیت فرهنگ رشت. حسین جودت، بی جا، چاپخانه درخشان، 1351، ص 36
نقل از کتاب هدفها و مبارزه زن ایرانی، محمدحسین خسروپناه، تهران، نشر پیام امروز، 1381، ص 145
10 -تاریخ نمایش در گیلان، فریدون نوزاد، ص 147
11 -همان، ص 147
*برگرفته از مجله گیله وا- شماره 83- صفحه 20
مدیر مسول و صاحب امتیاز : محمد عسلی