جایگاه خرما در فرهنگ مردم خورموج*
پژوهش از: کیمیا زنده بودی

درخت خرما «نخل» مقام و منزلت شایانی در باورهای مردم خورموج بوشهر دارد و یکی از مداخل و درآمد مردم است که با بهره گیری
از نخلستان ها و زحمات زیادی که جهت به ثمر نشستن هر نخل می کشند، می توانند بخش عمده ای از هزینه های خود را تأمین کنند و بر همین اساس توجه ویژه ای به کاشت، داشت و برداشت خرما دارند.
بهترین و مناسب ترین زمان برای کاشت خرما آخر فصل تابستان و اول پاییز است. نخل کاران به جوانه و پاجوش درخت خرما، بچه درخت یا «دِمیت DEMIT» می گویند که نهال کوچکی است و در کنار درخت مادر می روید. یکی از راههای تکثیر درخت خرما استفاده از دمیتی است که مادرش سه تا چهار سال ثمر داده باشد. برای کاشتن دمیت آن را با دقت از مادرش جدا می کنند. گودالی نیم متری در محلی که قبلاً در نظر گرفته اند حفر می کنند و دمیت مورد نظر را در آن چاله می کارند. نیمی از گودال را با خاک و کود مناسب پر می سازند و آن را پر از آب می کنند و رسم است که یک روز در میان به آن آب دهند. چون دوران آب دهی هر چهار روز و یا هر هفته است.
زمان پاکن PAKAN و اِشکنه ESKNE «همان شخم زدن و هرس کردن درخت است» در فصل پاییز می باشد.
هر نخل  دو ساله را سالی یک بار اِشکنه می کنند و شاخه های اضافه پایین تنه درخت «گُرد GORD» را می برند و به قسمت به جا مانده از گرد روی درخت، تاپول می گویند که آن هم باید هر دو سال یکبار کوتاه یا اشکنه شود.
پاکن کردن اگر سالی دو بار صورت گیرد بهتر است چون خاک پای نخل کاملاً زیر و رو می شود و هوا می خورد.
در خورموج هر درخت سه ساله حدود پنج کیلو خرما می دهد. وقتی سن درخت به ده سال برسد پرثمر می شود و ممکن است بتوان 150 کیلو خرما از آن برداشت کرد.
استفاده از ساقه و تنه درخت خرما
میوه نخل بخش مهمی از غذای مردم را تأمین می کند و نخل دار استفاده اصلی درخت را در میوه آن می داند ولی از تنه و ساقه آن هم استفاده های زیادی می شود.
شاخه بلند درخت «گُرد» برگ های بلند و نازکی به صورت موازی دارد که پیش PIS  نام دارد. ابتدایی ترین استفاده از این شاخه ها این است که گُرد و پیش روی آن را سه قسمت می کنند و از آن به جای جاروی حیاط و تمیز کردن سقف اتاق ها استفاده می نمایند.
از گُرد بدون پیش که چوبی بلند و خمیده است به جای سوخت در اجاق و تنور بهره می برند.
پیش «برگ» درخت خرما در صنایع دستی کاربرد فراوان دارد و یکی از اصلی ترین مواد مورد نیاز در صنایع دستی خاص منطقه است که از آن سفره، زنبیل، پُرسو PORSU، کلاه، تک TAK، حصیر، کُرکُره KORKORE نوعی بادبزن دستی و دوغاله درست می کنند «دوغاله مثل یک کیسه کوچک است که یک طرف آن پهن و طرف دیگر آن باریک است که ظرف مناسبی برای ریختن خرک XARAK «خرمای تازه» می باشد.
از پیش «برگ» تازه می توان به راحتی برای بافتن استفاده کرد، ولی اگر خشک باشد آن را در آب می خوابانند تا نرم و قابل انعطاف شود.
در کپر یا سرپناه موقت هم از گُرد و پیش استفاده می شود. این کپرها برای نگهداری دام ها و همین طور سایه بان و خانه ای در مزرعه است.
هر کپر از 200 گُرد پیش دار و پنج پایه چوبی محکم و چهارچوب بلند برای ستون درست می شود که دو طرف آن «برای جریان هوا» باز است.
در زمانی که باد و نسیمی می وزد زیر کپر خنک و مناسب برای زیستن، نگهداری دام و انبار کردن آرد، گندم و خرماست.
معمولاً قسمتی از کپر که به طرف شمال و جنوب است در ندارد ولی قسمتی که رو به مشرق «روز» و مغرب باشد باز است.
بعضی ها برای کپر در ورودی و خروجی درست می کنند که در خورموج از این نوع کپرها در نخلستان ها مشاهده می شود که محل مناسبی است برای استراحت کارگران و کسانی که در نخلستان ها کار می کنند.
هر کپر 200 گردی مساحتی حدود 12 مترمربع (4×3) دارد که می شود روی بام آن هم خوابید.
تنۀ نخل
تنۀ خشک درختان خرما و نخل هایی را که پیر شده اند می برند و از آنها برای ستون و پل سقف خانه استفاده می کنند؛ چون چوبی محکم و مناسب دارند. تنه درخت نر بلند است و کارآیی بیشتری دارد و آن را از طول به دو قسمت مساوی می برند. تقریباً قطر بالا و پایین آن به یک اندازه است و بریدن درختان جوان که سوخته یا به قول نخل دارها خواب باشند در نخلستان ها معمول است.
تاپول TAPUL انتهای گُرد «شاخه» درخت خرماست که بعد از بریدن گُرد روی تنه می ماند و سال به سال که درخت «دل» می زند و به بالا سر می کشد، گردهای پایین به ترتیب خشک می شوند. تاپول ها
را با داس مخصوص می برند، البته در بریدن آن به استاد اشکنه کار «هرس کن» متبحری نیاز است تا تنه درخت بعد از بریدن شاخه ها شکیل و زیبا به نظر آید.
در اطراف  تاپول هم مقدار زیادی الیاف وجود دارد که وسیله مناسبی است برای شستن ظروف و در گذشته یکی از وسایل ضروری آشپزخانه کدبانوی خورموجی بود از این الیاف هم لیف هایی برای حمام درست می کنند.
پنگاشت PANGAST به ساقه هایی گفته می شود که میوه روی آن رشد می کند و می رسد. برای چیدن خرما قسمتی از پنگاشت را که به شاخه اصلی وصل است با داس می برند و با خرمای روی آن به پایین نخل منتقل می کنند.
بعد از جدا کردن دانه های خرما پنگاشت را چند روز در آب می خوابانند تا نرم شود. بعد از چند روز از آب بیرون می آورند و با دوکو DOKU «نوعی هاون چوبی بزرگ دسته دار» پنگاشت خیس شده را تل کوب TALKUB می کنند تا کمی از هم جدا شود. چون در این مرحله هنوز به مقدار لازم نرم نشده مجدداً آن را سه شبانه روز در آب می خوابانند و برای بار آخر آن را خوب می کوبند تا رشته، رشته شده مثل نخ از هم جدا شود.
تکه های حاصل را «بدون هیچ وسیله بافتنی» با دست می بافند و رشته و طنابی از آن به دست می آید که محکم است. از این بند کنفی در نخلستان ها استفاده های فراوانی می شود از جمله برای بستن بار، بند زنبیل و افسار چهارپایان.
در خورموج از پنگ یا پنگاشت نوعی جاروی مخصوص برای رفت و روب
 خانه درست می کنند که به جاروی پنگی معروف است.
مغز درخت خرما
هر نخل سری دارد و درون این سر مغزی وجود دارد اگر سر یا مغز درخت آسیب ببیند درخت ایستاده می میرد.
نخلی که خرما ندهد و یا از نخل های اضافه نخلستان ها باشد به اره سپرده می شود. تنه و برگ آن را برای کارهای مختلف استفاده می کنند و مغز درخت را که در میان شاخه های انتهایی و الیاف فراوان قرار دارد برمی دارند.
مغز نخل ماده ای سفیدرنگ است که به «پنیر درخت» هم معروف است. در شهر خورموج به آن «پنیر غاپ» گویند. هر نخل متوسط حدود چهار کیلو پنیر غاپ دارد که ماده ای مغذی و خوشمزه است.
خواص خرما و درمان های سنتی
خرما با قرار گرفتن در زنجیره غذایی مردم، در طب سنتی هم کاربردهای زیادی دارد.  در درمان ضرب دیدگی «یا به قول مردم رگ به رگ شدن» مفاصل، مقداری خرما را با روغن یا نمک مخلوط می کنند و روی محل آسیب دیده می بندند. برای این کار ابتدا محل را با آب جوشیده نیم گرم و نمک می شویند و خشک می کنند بعد چند دانه خرما را که هسته «اسک ASAKE» آن جدا شده در روغن یا نمک پِنج «چنگ» می زنند تا خوب نرم شود و بعد آن را با پارچه ای در محل درد می بندند تا یک شب در محل بماند. شب بعد محل را با آب و صابون می شویند و دوباره مقداری مرهم «پماد» خرما روی آن می بندند تا درد و ورم آن از بین برود.
به دست هایی که در زمستان و در اثر سرما آسیب دیده و پوست آن خشک و ترک خورده و دردناک باشد مخلوطی از آب گرم و خرما می مالند و چند روز صبح این عمل را تکرار می کنند تا پوست به حالت اول خود برگردد.
در گذشته به کسانی که دچار شکم درد «دل درد» می شدند که با بی حالی و سرگیجه همراه بود می گفتند «این شخص دلش افتاده و باید دلش را بردارد» برای برداشتن دل «شکم» ده، پانزده عدد خرما را خوب می کوبیدند و چنگ می زدند تا نرم شود و آن را به صورتی در می آوردند
 که یک طرف آن کمی گود باشد. کسی که در این کار مهارت داشت چندین بار آن را روی شکم بیمار می گذاشت و برمی داشت و در موقع کشیدن یا برداشتن بخشی از پوست شکم هم به طرف بالا کشیده می شد و بعد شکم بیمار را روغن می مالیدند. این کار سه روز صبح و آن هم قبل از اینکه بیمار صبحانه بخورد انجام می شد و بعد به بیمار دو عدد تخم مرغ رسمی و یک قاشق زیره می دادند تا کاملاً شکم دردش رفع شود.
برخی چند دانه خرمای بدون هسته را در آرد بو داده می غلتانند و به بچه های دو سال به بالا می دهند و بر این باورند که علاوه بر تأمین نیروی کافی در بدن کودک، موجب می شود که فرزندشان خوشگل و زیبا شود.
خوردن خرما را برای خانم هایی که باردارند خیلی سفارش
 می کنند در زمان زایمان و بعد از وضع حمل نیز به زائو خرمای خوب می خورانند.
به بازوی کودکی که تب دارد و تب او پایین نمی آید مخلوطی از خرما و روغن می بندند تا تب او قطع شود و گاهی بالای سر بیماران تب دار هم خرما می گذارند.
به گوسفندان آبستن خرما نمی دهند چون بر این عقیده اند که ممکن است بره اش تلف شود ولی بعد از زایش اگر گوسفندی دچار مشکل نیفتادن بند جفت شود چند دانه خرما به آن می دهند تا جفت جدا شود.
چاشنی از خرما
از خرما نوعی رب درست می کنند که سیاه رنگ است و از چاشنی های
 مناسب خوشمزه و دلخواه بانوی باسلیقه خورموجی است که به آن اصطلاحاً رب انار می گویند.
برای تهیه این چاشنی حدود دو کیلو خرما را که در فصل چله باشد «یعنی حدود چهل روز از برداشت آن گذشته باشد» خوب چنگ می زنند
 و نرم می کنند و آن را دو بار از صافی می گذرانند تا کاملاً تفاله آن جدا شود و با سه کیلو آب لیمو  در ظرف جاداری می ریزند و روی اجاق می گذارند تا جوش بخورد.
شعله اجاق را هم کم می کنند و دیگ را به طور مرتب هم می زنند. بعد از یک ساعت وقتی رنگ آن کاملاً سیاه شد و مزه مخلوط ترشی و شیرینی گرفت آن را از روی اجاق برمی دارند. وقتی که سرد شد برای مصرف آن را در ظروف شیشه ای می ریزند و به آشپزخانه می برند.
از شیره خرما هم رب درست می کنند. آنهایی که نخلستان و درخت خرما دارند شیره به جا مانده از دانه های رسیده خرما را به تدریج جمع می کنند و در ظرفهای شیشه ای می ریزند و در آفتاب می گذارند تا قوام بیاید.
وقتی ظرف پر شد و زمان درست کردن رب فرا رسید شیره را صاف می کنند و با مقدار زیادی آبلیمو به نسبت 2 به 3 مخلوط می کنند و حدود یک ساعت آن را می جوشانند. از این رب هم در تهیه غذاها به ویژه غذاهای خاص محلی استفاده می شود.
خرما در سفره
سر سفره مردم منطقه اگر نان و پنیر باشد غذای سوم خرماست و رسم است که مردم هر روز ظهر از خرمای خوب و خوشمزه نخلستان های خورموج نوش جان می کنند. برخی خرما را با ماست و لورک LURAK  و ارده میل می کنند.
البته لورک و ماست در تابستان و ارده هم در زمستان همراه خرما مصرف می شود.
درگذشته برای نگهداری خرما از ظروف مخصوص و بزرگی به نام تاپو TAPU استفاده می شد. ولی اکنون خرما را در ظروف پلاستیکی می ریزند و به صورت معمول هر خانواده هشت نفری در سال حدود 400 کیلو خرما مصرف می کند.
باورها:
برخی عقیده  دارند اگر نذر کنند و هر روز صبح چند دانه خرما بیرون از خانه و در محل عبور مردم بگذارند قضا و بلا از خانه و کاشانه آنها دور می شود. این خرمای نذری نصیب رهگذران یا دام ها
می شود.
اگر شخصی عازم سفر راه دور باشد موقع بدرقه اعضای خانواده چند دانه خرما به پشت سرش پرتاب می کنند تا به سلامت برگردد.
خرما و ادبیات شفاهی مردم خورموج:
بیا کبکاب که دل بردی ز دستم
خنیزی می کند شیدا و مستم
سری  دارم فدای نیردینی
غلام و بنده شیخالی هستم
کبکاب KABKAB- خنیزی XANIZI- نیردینی NIREDINI و شیخالی SEYXALI از خرمای معروف منطقه هستند.
رنگ خرماها:
کبکاب= زرد
نیردینی= سرخ
خنیزی= سرخ
شیخالی= سرخ
شاوی= SAVI= زرد
زینی ZEYNI= سرخ
مُوِسو MOVE SU= سرخ
ثمرو SAMARU= زرد
قندی= زرد
شکر= زرد
خش خرک XAS-XARAK= زرد
پنگ درازو PANG-DERAZU= زرد
گُنتار درازو GONTAR-DERAZU= زرد
سُوزوک SOVZUK= زرد
خاسوئی XASUI= زرد
زامودو ZAMUDU= زرد
لشت LAST= سرخ
سُرخو SORXU= سرخ
مُسلی MOSALA = سرخ
اسک قندی ASAK= زرد

چند ضرب المثل:
سنگ می زنی سنگ لشت بزن
اگر سنگ می اندازی به نخلی بزن که خرمای لشت «دانه درشت» داشته باشد. اگر نیاز به کمک داری و می خواهی از کسی یاری بخواهی، از شخصی بخواه که بتواند و بخواهد دستت را بگیرد.
* * *
«خدمت زینی کنم تا کند بر
ندارم طاقت حمالی در بندر»
به نخل زینی خودم می رسم تا خرمای آن ثمر بدهد. طاقت حمالی و کار سخت در بندر را ندارم»
* * *
درختی کاشته ام همه اش گنتارن
مردم می خورند خوم چشم کارن
درخت خرمای گنتار را با زحمت کاشته ام مردم حاصل آن را می خورند
 و من نظاره می کنم.
اگر کسی زحمت و تلاش زیادی برای انجام کاری به خرج دهد ولی از حاصل تلاش او دیگران استفاده کنند با افسوس از این مثل استفاده می کند.
«گُنتار نوعی خرمای خاص خورموج است که دانه های ریز ولی خیلی خوشمزه دارد»

* راوی: حاج احمد زنده بودی- 75 ساله
تاریخ ضبط: 26/9/69
منبع:  شماره 11 فصلنامه نجوای فرهنگ

سنگ زنی
به مناسبت شهادت حضرت امیر (ع)
زفرۀ* اصفهان
محمدحسن رجائی زفره ای
احتمالاً سنگ باید صنج (سنج) باشد به هر حال دو قطعه چوب خراطی شده به شکل نیم گوی است که در مشت گرفته به همراه مرثیه خوان به هم می کوبند.
* * *
(دَم بگیرند: ایوا، ایوا، مصیبتا)
ای شیعه بیا خون دل از دیده روان کن
گریان شو و از سوز جگر آه و فغان کن
در ماتم سلطان ولایت بفشان اشک
از آه و نوا خون دل هر پیر و جوان کن
یک شمه ای از مرثیه حیدر صفدر
یاد آور و از غصه و غم جامه دران کن
فریاد کن از درد دل زینب مضطر
و از ناله کلثوم حزین شرح بیان کن
از قتل علی (ع) قلب حسین(ع) و حسن(ع) زار
خون گشت به پا، شیعه قد از غصه کمان کن
پس گفت حسین ای پدر زار پریشان
از مهر نظر بر من بی تاب و توان کن
(دم بگیرند: ای وای پدر جان، صد وای پدر جان)
ای سرور مردان ای باب دل افکار
بر من نظری کن ای بیکس و غمخوار
بابا تو نداری گویا خبر از من
قلبم شده محزون چشمم شده خون بار
بابا بنگر بین  هر لحظه حسینت
از ابر دو چشمان ریزد دُر شهوار
بابا نَبُد هرگز این گونه گمانم
آید بتو این ظلم از قوم جفاکار
بعد از تو چه سازم با ناله و با غم
در دهر ستمگر از کینۀ اشرار
(در هر مصرعی دم بگیرند: ایوا، ایوا مصیبتا)
ما بیکس و زار و بی نوائیم همه
از بهر تو دیده پر بکائیم همه
وارون شوی ای ظلم روا نیست فلک
ما عترت آل مرتضائیم همه
(در وسط هر مصرع و آخر مصرع دم بگیرند: علی)
گفت کی پدر (علی) حال ما ببین (علی)
خواهران من (علی) جمله دل غمین (علی)
ای پدر دمی دیده باز کن
بین برادرم مضطر و حزین
می کند فغان جعفر از یسار
می زند به سر عون از یمین
خون دل رود از دو دیده ام
چون نظر کنم مر ترا جبین
بنگر از وفا نوحۀ رجا
کن شفاعتش روز واپسین
(در موقع خواندن بحر طویل آهسته بهم کوبند)
بحر طویل
ای پدر جان بنگر، نور دو عینت، دل غمدیده حسینت
نبود تاب و توانش، نبود روح به جانش
تو ببین آه و فغانش، بصر اشک فشانش
بنما رحم به حال من و بگشای دو چشمان و نظر کن
که من از کینه الیمم شده نزدیک یتیمم
نبود بر سر من باب و نه مادر، نه معینی و نه یاور
بجز از زینب مضطر، که بود غمزده خواهر
که زند سینه و بر سر، به چسان زخم سرت را
کنم از مهر نظاره، کنم از غصه چه چاره
که شده فرق تو پاره، شوم افسرده دوباره
که تو از عالم فانی، به سوی عالم باقی
بنمایی سفر و من شوم از کینه دل افکار، دیگر
بیکس و بی یار نه یاری نه پرستار
کجا جویمت ای باب من زار
بر باب بریزم ز بصر آب ندارم به خدا تاب از این واقعه دیگر(در هر بیتی دم بگیرند: آه عزیزان ز جور دشمن شهید کین شد عزیز ذوالمن)
آه عزیزان ز جور دشمن
شهید کین شد عزیز ذوالمن
ببین حسینت به آه و زاری
مگر ز حالم خبر نداری
اگر که گردی شهید اعلا
روم ز پیش تو من ز دنیا
ترحمی کن تو ای مهیمن
به باب زار و به حالت من
خدا گواهی ز حال زارم
که صبر و طاقت دیگر ندارم
بیا برادر حسن ز احسان
سر پدر را بنه به دامان
(در هر مصرعی یک بار دم بگیرند:
ایوا، ایوا، مصیبتا)
آنگاه حسن گفت که ای باب پریشان
رحمی بنما بر من و بر دیدۀ گریان
بابا نظری کن که حسن زار و فکار است
بنگر که حسین تو بود زار و پریشان
کلثوم زند از غم تو بر سر و سینه
زینب کند از فرقت تو ناله و افغان
عباس کند ناله که بی باب شدم آه
جعفر زند از غصه و غم چاک به دامان
عون از بصر هر لحظه کند اشک فشانی
کز کینه شدم بی پدر و زار به دوران
ادامه دارد...

*زفره ZEFRE     کیلومتری شمال شرقی اصفهان- پایکوهی، لهجه محلی .

رسم ا... رمضونی
از سرگرمی های بچه ها و جوانان در شبهای ماه رمضان خواندن اشعار «ا... رمضونی» است. این رسم در اکثر شهرها و آبادی های یزد، مشهد، بیرجند، بجنورد، تربت جام و بعضی از شهرهای استان فارس و گرگان برگزار می شود.
برای اجرای رسم «ا... رمضونی» جوانان و بچه های هر محله با تشکیل گروههای پنج تا ده نفره از شب اول ماه رمضان بعد از افطار به در خانه ها می روند و اشعار
 «ا... رمضونی» می خوانند. هر گروه از میان خود یک استاد و یک انباردار انتخاب می کند. وظیفه استاد، رهبری گروه و وظیفه انباردار، جمع آوری هدایاست. هدایا، یا پول است یا یک خوردنی مثل گردو، کشمش، خرما، بادام، قیسی هلو و قیسی زردآلو.
جوانان در تمام خانه های محله را می زنند و ترانه «ا... رمضونی» می خوانند و فیض می طلبند. آخر سر هم در گوشه ای جمع می شوند و با استفاده از نور مهتاب آنچه به دست آورده اند بین خود تقسیم می کنند و به خانه هایشان باز می گردند.
شعرهای «ا... رمضونی» به روایت یزدیها
استاد: رمضون اومده مهمونش کُند
گُو و گوساله به قربونش کند(1)
بچه ها: رمضون سی روز یاری «مُکنه»(2)
شکم پر را خالی مُکنه
        * * *
استاد: رمضون اومده از راه طبس
خر لَنگ داره و سربارش عدس
بچه ها: رمضون ا...، ا... رمضون
شوخ و شیدا ا... رمضون
رمضون سی روز یاری مُکنه
شکم پُر را خالی مُکنه
        * * *
استاد: رمضون اومده از راه سَخود(3)
خر لنگ داره سربارش نخود
بچه ها: رمضون ا...، ا... رمضون
شوخ و شیدا، ا... رمضون
رمضون سی روز یاری مُکنه
شکم پُر را خالی مُکنه
        * * *
استاد: رمضون اومده از راه دَرَه(4)
خر لنگ داره سربارش پَره(5)
بچه ها: رمضون ا...، ا... رمضون
شوخ و شیدا، ا... رمضون
رمضون سی روز یاری مُکنه
شکم پُر را خالی مُکنه
شعرهای ا... رمضونی «روایت خراشاد بیرجند»
استاد:                                       بچه ها:
محمد یا علی                               حق یا محمد
حسین بن علی                             حق یا محمد
آن روز که سرحسین بر نیزه زدند       حق یا محمد
مرغان هوا به یکطرف خیمه زدند        حق یا محمد
مرغان هوا و ماهیان دریا                  حق یا محمد
از بهر حسین سنگ بر سینه زدند        حق یا محمد
رمضو(6) اومده با سی و سه سوار         حق یا محمد
چوب وردُشته(7) که تو روزه بدار          حق یا محمد
روزه می دارم لاغر میشم                 حق یا محمد
گر نمی دارم کافر میشم                  حق یا محمد
رمضو اومده مهمونش کنید               حق یا محمد
«گو» و«گوساله»رَ(را) قربونش کنید    حق یا محمد
گو و گوساله که دستت نرسد             حق یا محمد
بز و بزغاله رَ (را) قربونش کنید           حق یا محمد
آقای کدخدا در بالا خونه                  حق یا محمد
کتاب لیلی و مجنون می خونه           حق یا محمد
ای سرا از کِنه رو ور باده(8)               حق یا محمد
دو پسر دارن که نو دوماده               حق یا محمد
ای سرا از کِنه خش خش میایه(9)       حق یا محمد
طَبَق نقره و کشمش میایه               حق یا محمد
چنانچه در رسیدن هدیه از طرف صاحب خانه تأخیر شود، دسته جمعی می خوانند:
آقا مش قربان(10) ما را یاد کنید
راه ما دوره ما را آزاد کنید
و در پایان مراسم بعد از آنکه هدایا را گرفتند صاحب خانه را دعا می کنند.
استاد:                                           بچه ها:
آقا مش قربان را بلند کنید                      آمین
با مشت پر                                         آمین
با روی سرخ                                       آمین
با زن و بچه                                       آمین
با اشتر و کجاوه                                   آمین
بروند به حج و کربلا                             آمین
به این ترتیب پس از آنکه در همه خانه ها را زدند و اشعار حق یا محمد را خواندند اعضای گروه در گوشه ای جمع شده و هدایا را تقسیم می کنند.(11)
پی نویس:
1 -رمضان آمد مهمانش کنید
گاو و گوساله را قربانش کنید
2 -مُکنه MOKONE))= می کند
3 -سَخود (SAXOD)= یکی از شهرستانهای یزد
4 -دَره DARA))= دره
5 -پَرَه PARA))= کاهوی تازه سبز شده
6 -رمضو= رمضان
7 -وردُشته (VARDOSTE) = برداشته
8 -این سرا از کیست که به طرف باد است
9 -میایه=  می آید
10 -مش قربان= مشهدی قربان
11 -در روایت خراشاد به این رسم «حق یا محمد» گویند به جای ا... رمضون.
منبع: کتاب رمضان در فرهنگ مردم، گردآوری و تألیف: سید احمد وکیلیان