صفحه 7--24 اذر 88
حُسن جهان خانم
ا. آل احمد
در دوره قاجاريه چندان نشاني از زنان حاکم نيست و بر مسند حکومت بيشتر مردان تکيه مي زدند اما در دوره فتحعلي شاه يکي از دختران او به نام حسن جهان خانم ملقب به واليه، حکومت کردستان را مدتی با اقتدار بر عهده داشت.
حسن جهان خانم دختر بيست ويکم فتحعلي شاه قاجار، فرزند فاطمه معروف به سنبل باجي خانم از زنان محبوب و محترم دربار خاقان بود. عضدالدوله در تاريخ عضدي در وصف حسن جهان خانم مي نويسد: «... در صباحت منظر و لطف خاطر و سماحت بنان و فصاحت بيان نظيرش بسيار کم بود...». او از دختران نزديک به شاه بود و هميشه در مراسم های روز جمعه سلامهاي پدر حضور و اجازه نشستن داشت.
امان ا... خان اردلان درسال 1230ه ق پس از سرکوب آشوبهاي داخلي کردستان و تثبيت قدرت در منطقه براي وصلت با خاندان سلطنت با هدايا بسيار راهي دربار فتحعلي شاه در تهران شد. او حسن جهان خانم را براي خسروخان پسر خود خواستگاري کرد و فتحعلي شاه نيز به تقاضاي امان ا... خان پاسخ مثبت داد.
نويسنده تاريخ عضدي به نقل از امان ا... خان اردلان دلايل خواستگاري از دختر شاه را چنين ذکر کرده است: « ... مي خواهم
به واسطه يک نوع بستگي مخصوص به شاهنشاه ايران دست مجاورين و همسايگان به دامن ملک موروث و موقع فرمانگذاري من دراز نشود.»
دو سال بعد امان ا... خان اردلان پس از تدارک جشن عروسي براي بردن عروس خود به همراه بزرگان و بستگان خود راهي تهران شد و پس ازيک ماه جشن و سرور حسن جهان خانم به کردستان رفت.
درباره هزينه هاي اين عروسي نيز صحبت بسيار است. در کتاب تاريخ اردلان نويسنده ذکر کرده است: «در اين عروسي مبلغ يکصد هزار تومان صرف اسباب و آلات و مايحتاج امر خير شده، از آن جمله چهل هزار تومان بابت زينت و زيور و جواهر.»
خسروخان اردلان چندان به دختر شاه وفادار نبود بعد از گذشت چهار سال با دختر دايي خود، ماه شرف خانم معروف به مستوره کردستاني، ازدواج کرد. حسن جهان خانم نارضايتي و اندوه خود را از اين اقدام چنين بيان کرد:
" واليه" يار به اغيار چويار است و نديم
رو بسوز از غم و با داغ دل خويش بساز
و باري ديگر سرود :
وصال توست نصيب رقيب و من ز فراقت
چرا ز غصه ننالم چرا ز غم نخروشم
با فوت امان ا... خان در سال 1240 خسرو خان
به حکومت کردستان منصوب شد و ده سال بعد بر اثر بيماري طاعون در سال 1250ه ق فوت کرد. حاصل زندگي مشترک حسن جهان خانم و خسروخان اردلان شش فرزند به نامهاي رضاقلي خان، اردلان خان معروف به غلامشاه خان، خان احمدخان، خانم خانمها، عادله سلطان و آغه خانم بودند.
پس از خسرو خان حکومت کردستان به پسر ارشدش، رضاقلي خان رسيد و چون پسري ده ساله بود مادرش، حسن جهان خانم، تمام امور حکومت را در دست گرفت. از طرفي نيز با شنيدن خبر فوت خسرو خان، اردشير ميرزا پسر عباس ميرزا قاجار براي استيلا به کردستان از گروس به سنندج لشکرکشي کرد. ولي حسن جهان خانم " که هنوز چهره از گرد ماتم شوهر نشسته بود مردانه سپاه اردلان را فراهم آورده " خود نيز به ميدان جنگ رفت، اردشير ميرزا که ديد سپاه مقابل را زني فرماندهي مي کند، پيروزي و شکست را بي آبرويي و بدنامي براي خود مي دانست، از اين رو با خواستگاري کردن از دختر واليه (خانم خانمها) جنگ را تبديل به جشن کرد. از طرف ديگر واليه از طوبي خانم خواهر محمد شاه و اردشير ميرزا براي رضاقلي خان خواستگاري کرد. و در سال 1252ه ق عروس را به کردستان آوردند. اينچنين او پيوند خود را با دربار محکم تر کرد.
واليه حدود ده سال با قدرت حکومت کرد، ولي بعدها بين عروس و مادر شوهر يا عمه و برادرزاده درگيري و اختلاف به وجود آمد که بالاخره منجر به برکناري رضاقلي ميرزا و بر مسند نشستن برادرش امان الله خان ثاني (غلامشاه) شد. تا مدتها اين اختلاف بين برادران ادامه داشت که هر بار يکي از آنان به حکومت مي رسيد و ديگري عزل مي شد و در برخي از اين اختلافات نقش واليه به خوبي ديده مي شود. شرح مفصل اين وقايع در کتاب تاريخ مردوخ و تاريخ اردلان آمده است.
حسن جهان خانم در اواخر عمر به زيارت خانه خدا مشرف شد و سال 1278ق در دوره سلطنت ناصرالدين شاه درگذشت. حسن جهان خانم از شاعران بنام دوره قاجار است او ديوان شعري با حدود ششصد الي هفتصد بيت شعر داشته و مجموعه اي تحت عنوان " بساط نشاط " نيز به او منصوب است. چند شعر از حسن جهان خانم که تخلص به واليه مي کرد نيز در اينجا ذکر مي شود:
يار ستمکار جفا مي کند
عاشق بيچاره وفا مي کند
شورش سوداي رخت اي صنم
در سر شوريده چه ها مي کند
زحمت بيهوده مکش اي طبيب
درد مرا دوست دوا مي کند
گردش ايام و جفاي رقيب
بي جهتم از تو جدا مي کند
مستحق ناوک نازت منم
بخت بدم بين که خطا مي کند
از شکن زلف تو هر دم صبا
صد دل ديوانه رها مي کند
ناز تو داني چکند با دلم
آنچه به زلف تو صبا مي کند
"واليه" گر گشت گدايت چه غم
عشق، بسي شاه گدا مي کند
يک رباعي از واليه:
به کوي دلبر آسايش نخواهد مردم عاقل
خطرناک است اين وادي بلاخيز است اين منزل
هواي وصل و سوداي دو زلفت بر سر جانم
زهي انديشه باطل، زهي سوداي بي حاصل
منبع: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
فصل بهارخانم
آسیه آل احمد
فصل بهارخانم ملقب به ایران الدوله و متخلص به جنت، از زنان شاعر و هنرمند قرن سیزده دربار قاجار است. او در سال 1295ق متولد شد، پدرش سلطان حسین میرزا نیرالدوله از نوادگان فتحعلی شاه و مادرش ازنوادگان عباس میرزا قاجاربودند.
تحصیلات فصل بهار خانم در منزل زیر نظرمعلمان خانگی صورت گرفت و طبق عرف زمان در سن سیزده سالگی با مصطفی قلی خان دوله قاجار (حاجب الدوله) ازدواج کرد. همسر او مردی صاحب نفوذ در دربار ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار بود و علاقه وافری به شعر و شاعری و هنر داشت.
ایران الدوله که دارای ذوق ادبی بود، علاوه بر خواندن اشعار بزرگان، خود نیز شعر می سرود و تحت حمایت و تشویقهای همسرش توانست در محافل شعرای عصر خود وارد شود، خصوصاً با آزادی نسبی که در دوره مشروطه آغاز شده بود و محافل ادبی، سیاسی و اجتماعی رونقی گرفته بودند.
فصل بهار خانم در این کانونها شرکت می کرد و منزل او و همسرش یکی از این محافل بود. شعرا و نویسندگان مهم آن دوره ازجمله ملک الشعرا بهار، شاهزاده محمدهاشم خان افسر، شمس الشعرا ملک آرا، میرزاده عشقی و میرزا علی اکبرخان شیدا و... در منزلش جمع می شدند و به مشاعره و مناظره می پرداختند.
در همین محافل بود که اشعار ایران الدوله مورد توجه قرارگرفت و سروده هایش در بعضی از مجلات آن دوره از جمله ارمغان و گل زرد به چاپ رسید. دیوان اشعار او " بهارجنت" که حدود شش هزار بیت شعر از انواع قصیده، غزل، رباعی می باشد، در سال 1356ش منتشر شد. فضل الله گرکانی معتقد است که این دیوان اسما به ایران الدوله تعلق دارد و اشعار آن را علی اکبرخان شیدا سروده است.
او در توجیه این ادعای خود به دوره ای اشاره دارد که علی اکبر خان شیدا در اواخر عمر در منزل ایران الدوله اقامت داشته و دچارجنون شده بود. ایران الدوله علاوه بر سرودن شعر، نقاشی هم می کرد و از شاگردان کمال الملک بود وموفق به گرفتن گواهینامه از هنرستان صنایع مستظرفه شد. تابلوهای رنگ و روغن به جا مانده از وی توسط فرزندانش نگهداری می شود.
فصل بهارخانم در هنر موسیقی و آواز نیز تبحر داشت، پیانو و تار را خوب می نواخت، چند صفحه از او به جا مانده که در یکی از آنها آوازی در بیات ترک خوانده است.
از وی علاوه بر دیوان اشعار، کتاب آشپزی وخانه داری به جا مانده است. ایران الدوله در سال 1318 ش فوت کرد و بنا به وصیتش در قم دفن شد.
بیت زیر را فصل بهارخانم برای وجه تسمیه نامش سروده :
ز طفلی اشک ریزی بوده کارم
از آن فصل بهارم خوانده مادر
نمونه ای از یک رباعی و یک غزل ایران الدوله :
می گفت یکی بلبل شوریده چو من
گر فصل بهار است و سرور است و چمن
پس لاله چرا داغ بدل رسته ز خاک
پوشیده بنفشه رخت ماتم بر تن
***
ای خداوند، یکی یار جفاکارش ده
دلبر سنگدلی، سرکش وخونخوارش ده
چند روزی ز پی تجربه بیمارش کن
با طبیبان جفاکار، سروکارش ده
تا بداند که شب یار، چسان می گذرد
دولت وصل، تو در مجلس اغیارش ده
از پی چیدن یک گل ز گلستان وصال
همچو آن بلبل شوریده دوصد خارش ده
تا بداند، که جفا شرط وفاداری نیست
یار بد خوی جفا جوی ستمکارش ده
چونکه پروای منش نیست، چو پروانه مدام
ز آتش روی بتی، شعله شرربارش ده
صبح امید مرا، چونکه شب تار نمود
بستان روشنی روز و شب تارش ده
دل پاکیزۀ او، گر به مثل آیینه است
ز آه عشاق بر آن آیینه زنگارش ده
مه عقرب صفت ودلبراژدرخطراست
همدم افعی ویاربترازمارش ده
تا که از درد دل خسته، خبردار شود
همچو "جنت" دل افسردۀ افکارش ده
منبع: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
مدیر مسول و صاحب امتیاز : محمد عسلی