تعزیه وسیله آموزشی
پژوهش از زنده یاد: محمدمهدی مظلوم زاده

علل گرایش مردم به عزاداری و تعزیه سر حلقه شهیدان کربلا حسین بن علی (ع) تبلیغ و تقویت حقانیت ائمه و مذهب شیعه و تعزیه داری در عصر صفوی-کازرونی بودن سلمان فارسی- نامه فرستادن پیامبر اسلام (ص) به برادر سلمان در کازرون فارس، ایرانی بودن شهربانو «دختر یزدگرد سوم ساسانی پادشاه ایران» همسر امام حسین(ع) و مادر امام سجاد(ع)- تشکیل مجالس وعظ و اطعام فقرا به وسیله شیخ مرشد ابواسحاق کازرونی «426ق» از قبیله سلمانی در جامع مرشدی، تلاش پیگیر آیت اله سید نظام الدین عریضی جد سادات سلامی کازرون به همراهی احمد معزالدوله دیلمی در راه اندازی عزاداری حسینی در بغداد بود.
نمایش تعزیه های قدیمی چه به صورت میدانی و چه مجلسی و گلچین چشم گیر بود و مانند فیلم های سینمایی وتلویزیونی روی مردم به خصوص جوان ها تأثیر داشت. از این روی تعزیه سرایان ضمن بیان مصائب کربلا چون می دانستند بهترین محل ارشاد عوام و رهنمود جوانان تعزیه است، پندها، مثل ها و اندرزهای فراوانی را در مجالس به شعر در می آوردند تا بدین طریق اطلاعات، نصایح و آگاهی لازم مانند: احترام به یتیم، افراد خانواده، اخلاق نیکو و غیره را به تماشاچیان انتقال دهند.
در اینجا تعدادی از امثال، حکم و نصایح تعزیه سرایان را از مجالس تعزیه های مختلف بیرون کشیده ایم. با این تذکر که تعدادی از شعرها و مثل هایی را که می خوانید مرحومه بیگم شمشیری از تعزیه های قدیمی که شنیده بودند روایت کرده اند:
من از بهر حسین در اضطرابم
تو از عباس می گوئی جوابم؟
                * * *
همه گویند: لیلا را خدایش محترم دارد
همه گویند: لیلا دو پسر دارد چه غم دارد
                * * *
مبادا یک دمی بی غم، دل لیلا درین عالم
                * * *
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم
                * * *
ای فاطمه، ز آه تو عالم خواب شد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
               * * *
بابا، یزید خانه ایمان خراب کرد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب کرد
               * * *
برای زخم سرباب، چاره باید کرد
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
              * * *
برخیز تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
              * * *
پا ز حد خود بکش بیرون، سخن بی جا مزن
«پا از گلیم خود درازتر کردن»
        * * *
سری که گفته ام به تو، با کس مساز فاش
در زیر کاه خواهر غم دیده آب کن «آب زیر کاه کردن»
دگر نمی شنوی در حرم صدای من
        * * *
نه پای رفتن و نه جای ماندن
ز پیری عاجزم در راه رفتن
         * * *
دلم شکسته ز ایام، آب شد جگرم
به حیرتم که چه سازم، کجا به سر ببرم
         * * *
چقدر بار کشم با تن ضعیف، فلک
ز سنگ کینه چرا افکنی تو بال و پرم
          * * *
درین دنیا که جای هولناک است
محل مدفن جان های پاک است
           * * *
به هر چه امر نمائی، مطیع فرمانم
مطیع امر شما، منتی است بر جانم
           * * *
ای هوش رفته از سرت، از طعن دشمنان
دستی پی رضای دل دوستان برآر
            * * *
به من، به چشم غریبان کسی نظر نکند
مباد آن که دل غم نصیب من شکند
            * * *
بلی، قدر چمن را بلبل افسرده می داند
غم مرگ برادر را برادر مرده می داند
             * * *
به قول احمد و حکم کتاب است
یتیمان را کرم کردن ثواب است
             * * *
خدا، یتیم نوازی ز مهر دارد دوست
یقین، یتیم نوازی رضای خاطر اوست
            * * *
دل کسی به یتیم کسی نمی سوزد
کسی دریدگی جامه شان نمی دوزد
علی الخصوص یتیمی که مادرش مرده
بهار خرمی او همیشه افسرده
            * * *
یتیمی درد بی درمان یتیمی 
یتیمی خواری دوران یتیمی 
            * * *
الهی طفل بی بابا نگردد
یتیم و خوار در دنیا نگردد
             * * *
بیا که دست تو را بوسم و حلالم کن
حلال از دل و از جان پر ملالم کن
             * * *
بیا مادر بکن شیرت حلالم
             * * *
گر شماها ای زنان با رنج و محنت سر کنید
گاه گاهی یاد از روز و شب زینب کنید
                   * * *
امیدوار چنانم ز خالق اکبر
که من بمیرم و باشی تو زنده، ای خواهر
                    * * *
به دست خویش ببندی تو چشم های مرا
به سوی قبله کشی، خواهرانه پای مرا
                    * * *
کسی کنار قبر من خسته دل، تو احسان
کنی ز مهر برایم، تلاوت قرآن
                     * * *
حلالم از حقوق خواهری کن
برو بر طفل هایم مادری کن
                     * * *
نیازارید یتیم دل کبابم
که من زیر لحد آسوده خوابم
                    * * *
آه از روز جدائی و غم در به دری
وای از جور یتیمی و غم بی پدری
                   * * *
من زنده باشم در سن پیری
رودم «فرزندم» بمیرد در نوجوانی!
              * * *
اگر شب های جمعه می توانید
برایم سوره قرآن بخوانید
              * * *
برو که حضرت پروردگار یارت باد
در این سفر، گل مقصود در کنارت باد
              * * *
برو، برو که خدا یار و یاورت باشد
همیشه سایه الله بر سرت باشد
             * * *
بدان که گردن کج شیوه یتیمان است
دو دیده های یتیمان همیشه گریان است
             * * *
ای خدا طفلی نبیند مثل من مرگ پدر
می شود از مرگ بابم، این زمان خاکم به سر
              * * *
نظر به حال من زار پر ملال کنید
مرا برای خدا یک به یک حلال کنید
             * * *
تو چون محب و هوادار آل اطهاری
خدای هر دو جهانت کند تو را یاری
               * * *
بیان کن گر چه نتوانم شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
              * * *
بس تجربه کردیم در این دار مکافات
با آل علی، هر که در افتاد ور افتاد
             * * *
اهالی امثال زیر را از تعزیه ها و از وقایع کربلا و عزاداری های حسینی برداشت کرده و در مواقع خاصی به کار می برند که آنها را از زبان مرحومه بیگم شمشیری در این جا ثبت کرده ایم:
نه به آن زینب و کلثوم شدنت
نه به این داریه و تنبک زدنت
                * * *
مثل چاووش محمدحسین(1)
               * * *
تِکه «لقمه» یزید چرب تر است
               * * *
کلاهش پس معرکه است
               * * *
زینب ستمکش- مثل زینب ستمکش
               * * *
تعزیه گرفتن- تعزیه حر گرفتن، تعزیه خوانی کردن(2)
              * * *
ماتم گرفتن- شیون گرفتن، عزاگرفتن(3)
              * * *
امام حسین نیست والا شمر فراوان است
              * * *
مثل شمر- مثل شمر ذی الجوشن- مثل شمر روسیاه(4)
                 * * *
 مثل شمر بَنُوی (BANOY (5
             * * *
مثل یزید - مثل یزید بن معاویه(6)
            * * *
وای از ظلم یزید
            * * *
روضه خوانی کردن- روضه خواندن(7)
            * * *
توی بوق و کرنا دمیدن(8)
            * * *
موهاش مثل شِوِد «شبت» توی عزا است(9)
           * * *
مصیبت داشتن، مصیبت گرفتن(10)
           * * *
تعزیه شیر و فضه در آوردن(11)
          * * *
این ابیات نیز از مجالس قدیمی تعزیه بر زبان ها افتاده که برای حفظ آنها ثبت می شود:
اگر خواهی غمت تخفیف یابد
چو غنچه این دل تنگت گشاید
قدم نه یک دمی  ای جان خواهر
به سوی روضه پاک پیمبر
دماغ جان ز بویش کن معطر
ز خاکش دیده و دل کن منور
             * * *
ای برادر ما به گرداب اندریم
آن که طعنه می زند، بر ساحل است
نیک خواهانم نصیحت می کند
خشک بر دریا زدن بی حاصل است
             * * *
یزید مزن تو چوب کنون بر سر پدر من
سر بریده، چه کرده است که خاک بر سر من
هر که خواهد دل فاطمه را شاد کند
بهر شاه شهدا، گریه بسیار کند
             * * *
یادم آمد از زمین کربلا
یادم آید از غریبی رضا
             * * *
یاد گیسوی علی اکبر کنم
بهر اکبر، خاک غم بر سر کنم
             * * *
جوان نو خطم اکبر کجا رفت؟
سرور سینه ام اصغر چرا رفت؟
             * * *
ای مرغ چرا بال و پرت غرقه به خون است؟
از بهر خدا، راست بگو، حال تو چون است؟
             * * *
کو طبیبی که کند چاره درد دل من-حل کند مشکل من؟
پی نویس:
1 -چاووش محمدحسین جلودار قافله زوار بود و چون با چاووشی همه را خبردار می کرد، هر کسی را که با صدای بلند چیزی را افشا کند به او مثل زنند.
2 -مثل تعزیه که با صدای بلند اجرا می شود- سروصدا راه انداختن
3 -سروصدا همراه با گریه و زاری کردن
4 -ظالم و ستمگر
5 -شبیه شمر از بُناب که خیلی خشن و عصبانی نقش خود را اجرا می کند
6 -قصی القلب و آدم کش بودن
7 -غرولند کردن به طور پیوسته
8 -با سر و صدا همه را خبر کردن
9 -به کسی گویند که موهایش بنجال و شانه نخورده باشد، مثل شبت آش عزا که به خاطر ناراحتی عزاداران خوب خرد نشده باشد.
10 -ناراحت بودن، نگران شدن
11 -به کسی که محیط اطراف ما را امن کند، مثل فضه که به کمک شمشیر، قتلگاه را برای اشقیا ناامن کرد.
منبع: سیر تاریخی تعزیه در کازرون
تألیف: محمدمهدی مظلوم زاده

ضرب المثل های شمال فارس
نگارش و پژوهش: حسین آزاده، چاپ اول 1388، ناشر: بنیاد فارس شناسی با همکاری انتشارات تخت جمشید
معرفی از: ابوالقاسم فقیری
* * *
حسین آزاده با کتاب «قصه های فارس» ثابت کرد که از علاقه مندان دلسوز فرهنگ مردم فارس است. حوزه کاری این پژوهشگر، مرودشت تا نزدیکی های آباده است حوزه ای بکر که روی آن کمتر کار شده است. آزاده به ریزه کاری های گویشی زبان مردم این ناحیه آشناست. به کارش آگاهی دارد و از این به بعد برای پژوهش او در این زمینه «فرهنگ مردم» باید حساب تازه ای باز کرد.
ضرب المثل های شمال فارس را قبل از چاپ دیدم. حرفهایم را با آزاده در میان گذاشتم و اکنون کار خواندنی اش را پیش رو دارم.
کتاب با سه یادداشت همراه است:
یادداشت اول:
نوشته دکتر علی اکبر صفی پور مدیرعامل بنیاد فارس شناسی می باشد که صمیمانه می نویسد: «...کتاب ضرب المثل های شمال فارس که اکنون به زیور چاپ آراسته می گردد، حاصل گفتگوی نویسنده با اهالی فرهنگ ور این منطقه به خصوص پیران و سالخوردگان روستاهاست و در این راستا بنیاد فارس شناسی ضمن ارج نهادن به تلاش های ارزنده در معرفی ابعاد مختلف فرهنگ فارس از دیگر علاقه مندان و پژوهشگرانی که تحقیقاتی در این زمینه دارند صمیمانه دعوت به همکاری می نماید. همچنین با اغتنام فرصت، به همه پیشینیان عرصه فرهنگ عامه که سالیان طولانی به جمع آوری آداب و رسوم این دیار پرداخته اند درود می فرستم».
به نوبه خود از مدیر جوان بنیاد فارس شناسی سپاسگزارم. راستش اولین باری است که یکی از مسئولین فرهنگی این شهر از سر مهربانی به پیشکسوتان حوزه فرهنگ مردم توجه می کند. این گروه اندک چشم داشتی ندارند تنها بهانه ایشان عشق راستین به این سرزمین مقدس است.
یادداشت دوم:
نوشته ای است از نگارنده که نگاهی اجمالی دارد به تعریف ضرب المثل یا زبانزدها و گردآورندگان آنها و یادی می کند از کسانی که جوانی خود را روی این کار گذاشته و بعضی چهره در نقاب خاک کشیده اند؛ یادشان گرامی باد.
پیشکسوتان جمع آوری ضرب المثل ها:
1 -علی اکبر دهخدا با کتاب امثال و حکم
2 -امیرقلی امینی با کتاب های فرهنگ عوام- داستانهای امثال
    3 -مهدی پرتوی آملی با کتاب ریشه های تاریخی امثال و حکم
    4 -ابوالقاسم انجوی شیرازی- احمد وکیلیان با کتاب تمثیل و مثل جلد 1 و 2
5 -دکتر صادق کیا با ویراستاری مجمع الامثال
6 -امین خضرائی با کتاب فرهنگ امثال و حکم ایرانی
7 -ابراهیم شکورزاده با کتاب دوازده هزار مثل فارسی
8 -احمد شاملو با کتاب کوچه
9 -جعفر شهری با کتاب قند و نمک «ضرب المثل های تهرانی»
   10 -احمد ابریشمی با کتاب فرهنگ نوین مثل های فارسی
رایج در کرمان
11 -دکتر حسن ذوالفقاری با کتابهای: داستانهای امثال و فرهنگ ضرب المثل های فارسی
یادداشت سوم:
نوشته ای است از عبدالرضا لطف الهی که با نثری روان و شیرین، روایت گونه از پدر خانواده می گوید و ضرب المثل هایی که در مکالمات روزانه به جا به کار می گرفتند.
در فرازی از این یادداشت می نویسد: «... در مثل مناقشه نیست، باید سرد و گرم روزگار را چشیده باشی تا تأثیر ضرب المثل و بن مایه های عبرت انگیزش را در گیر و دار این روزگار وانفسا دریابی  و بدانی یک من ماست چقدر کره دارد! ضرب المثل هایی که دوست مردم اند و نگران مخاطب شان و مایلند با لطافت طبع و گشاده روئی، قبیله خویش را هشدار دهند.
این دوست داشتنی های بی ادعا منش های خوب را تقویت می کنند و در ذم پلشتی ها می کوشند. به واقع فضیلت ها را می ستایند و رذیلت ها را نکوهش می کنند. مبالغه نمی کنم. اما سرعت انتقال و وسعت نظر از جمله ویژگی های ضرب المثل است که تا اعماق جانت رخنه می کند»
مقدمه چهار صفحه ای کتاب نوشته ای است از حسین آزاده پژوهشگر ارجمند کتاب.
 او برایمان می نویسد که چگونه با ضرب المثل آشنا شده، کجاها و نزد چه کسانی آنها را دنبال کرده و در نتیجه از درون ضرب المثل ها نکاتی را عمده می بیند که می خوانید:
1 -خوانندگان توجه دارند که تقریباً همه ضرب المثل ها طنزآمیز است. خواندن و شنیدن هر یک ضمن اندیشه برانگیز بودن، باعث نشاط و انبساط خاطر می شود.
2 -پیوند همیشگی انسان با گیاهان و حیوانات و موارد استفاده بهینه از آنها در بسیاری از مثل ها به چشم می خورد.
3 -پند و اندرز به روش های معمولی با سخنانی طولانی و نصیحت گونه کسالت آور و تلخ است، اما نیاکان ادیب و طناز ما با کوتاه ترین جمله ها، پربارترین مایه های اندرز را به گونه ای غیرمستقیم و با بیانی شیرین چنان ساخته و پرداخته اند که به گوش و دل نشسته و نانوشته و شفاهی از صدها یا گاهی بیش از هزار سال پیش تاکنون سینه به سینه به ما رسیده و تا همیشه مانند شاهکارهای ادبی جاوید خواهد ماند.
* * *
ضرب المثل هایی که در کتاب آمده شمارگان آن به «300» می رسد که از بین «1000» ضرب المثل برگزیده شده اند. بعضی از این ضرب المثل ها همراه با داستانهایی است که تعدادی از آنها را برای اولین بار می خوانید. کار خوب حسین آزاده را ارج می نهیم و می نشینیم به انتظار کارهای بعدی ایشان و برای بنیاد فارس شناسی و انتشارات تخت جمشید که ضرب المثل های شمال فارس به همت آنان در آمده آرزوی موفقیت داریم. چند ضرب المثل از این مجموعه را می خوانید:
* * *
1 -تِنگِسِش گُل کِرده TENGES
محل: عشایر باصری و روستاهای مسیر کوچ از سر حد تا گرمسیر
تِنگِس TENGES درختچه ای است شبیه به ارژن «نوعی بادام کوهی» ولی کوچکتر از آن، خاردار که بیشتر در دامنه ها می روید و میوه ای شبیه بادام کوهی دارد.
«الوک ALUK- بخورک» پیش از همه خار بوته ها گل می کند و از این جهت می گویند «پیک بهار» است.
کاربرد: به هر کس که عاشق می شود، یا کسی که دست به کاری بی موقع می زند، در نتیجه عجله کرده باعث ضرر و زیانی می شود، یا سفری و اقدامی بدون مطالعه انجام می دهد می گویند: تِنگِسِش گُل کرده! و بیشتر درباره عشاق می گویند.
موضوع: عاشقی
کلید واژه: تِنگِس، گل
نظیر: فیلش یاد هندوستان کرده
داستان این مثل:
در قسمت شمالی روستای سیوند منطقه ای به نام تنگ خشک، مسیر عبور عشایر به ییلاق است. انتهای تنگ خشک بعد از چند کیلومتر مسیر کوهستانی به دره ای منتهی می شود که به کَرِ کُه KAREKO معروف است داخل دره و به سمت بالا در قسمتی از صخره که از آفتاب و باران محفوظ است دو بیت شعر روی سنگی حجاری شده، نگارنده خود بارها برای کوهنوردی از این مسیر عبور کرده و این شعر را دیده  و معلوم نیست مربوط به چند سال پیش از ماست:
هزاران بره بود و بره زاده
هزار دیگرش کُرسُوز و ماده
ز دست دختر مست و ملنگم
به گود کَرِکُه لایش نهادم
«هزار رأس بره و بره کوچک داشتم و هزار رأس دیگر کُرسوز».
«KORSOZ نوعی بره سبزرنگ و خوش نژاد» به خاطر دخترم که عاشق شده بود همه را در کوه کر KARRE از دست دادم. «لا نهادن LA-NAHADN از دست دادن، باختن»
اکنون برویم بر سر اصل مطلب:
دختر عشایری نامزد داشت و قرار بر این بود که فصل بهار که عشایر از قشلاق به سر حد می روند با هم عروسی کنند. چون مناطق گرمسیری گسترده است و عشایر برای تعلیف احشام «علوفه خوراندن» به صورت پراکنده اطراق می کنند این دختر از نامزدش دور بوده و در هجران یار، در انتظار فصل کوچ به ییلاق روزشماری می کرد.
اوایل زمستان بود که دختر عاشق از مادرش پرسید: کی عروسی می کنیم؟
مادر گفت: وقتی که رفتیم سر حد، هوای بهار و گل و گیاه سر حد برای عروسی خوب است.
دختر گفت: کی می رویم سر حد؟
مادر گفت: گفتم که وقتی بهار شد
دختر گفت: کی بهار میشه؟
مادر گفت: وقتی تنگس ها گل کرد بهار شده.
دختر گفت: تِنگِس ها کی گل می کنه؟
مادر گفت: هر وقت که هوا گرم بشه.
بشنوید از دختر که فکر بکری کرد چند بوته تنگس را که اطراف سیاه چادرشان بود در نظر گرفت. اطراف تنگس ها را سنگ چین کرد و پای بوته ها را با تیشه ای شیار زد. پارچه کهنه ای روی آنها انداخت. کود داد با آب آبیاری کرد و خلاصه آن قدر به تنگس ها رسید که وسط زمستان گل کردند.
یک روز پارچه را از روی تنگس ها برداشت و به پدر و مادرش نشان داد و گفت: بهار شده تنگس ها گل کرده کوچ کنید تا به سرحد برویم.
پدر گفت: هنوز خیلی زود است نکند چله بهار باشد!
«گاهی در زمستان هوا غیر عادی گرم می شود. درخت ها و بوته ها جوانه می زنند در این حال می گویند «چله بهار» است».
اما هوا زمستانی بود و پدر به شک افتاده بود: نکند حواسم پرت شد؟! و اصرار دختر که بهار شده پدر را وادار به کوچ بی موقع می کند.
می آیند و نزدیک سیوند و دهانه کرکه می رسند. پدر که می بیند بالای کوه پر از برف است و هوا سرد می گوید در همین گودی چادر می زنیم تا فردا ببینم چه می شود.
دست بر قضا شب باران شدیدی می بارد. برف ها آب شده و سیلاب بزرگی از کوه سرازیر می شود. آنها می توانند با زحمت خودشان را از گودی به طرف صخره ها بکشانند. ولی تمام گله و
دار و ندارشان از بین می رود و طعمه سیل می شود و مرد این عشایر این دو بیت شعر را می سراید و همانجا حجاری می شود.
این ضرب المثل «تِنگِسش گل کرده!» در تمام منطقه مرودشت ایل باصری و سرحد چهاردانگه و همه عشایر هنوز هم سر زبانهاست.
2 -پیر مردنی، غریب رفتنی
محل: ارسنجان و توابع
کاربرد: دل به چیزهای فانی نبندید. از مسائل زودگذر نگران نباشید که هر پیری خواهد مرد و هر غریبی «مهمان» خواهد رفت.
موضوع: دل نبستن و ناراحت نشدن از مشکلات زودگذر
کلید واژه: پیر- غریب