صفحه 10--8 اسفند 88
فرهنگ مردم ارسنجان فارس «جام ارسنجان نما»
گردآوری و پژوهش: حبیب اله رحیمی، سهیلا هاشمی، چاپ اول 1388، ناشر: قم- انتشارات آثار دانشوران، تعداد صفحات 2574 برگ،
قیمت دو جلدی 39000 تومان
معرفی از: ابوالقاسم فقیری
همیشه آرزو داشتم درباره فرهنگ مردم ارسنجان بیشتر بدانم، تا اینکه توفیق مطالعه کتاب دو جلدی فرهنگ مردم ارسنجان نصیبم شد. هم زمان یادم به کتاب فرهنگ مردم سروستان استاد صادق همایونی افتاد.
فرهنگ مردم سروستان اولین دفتر مونوگرافی بود که در فارس درآمد... با مقدمه جالب و زبان دار زنده یاد استاد ابوالقاسم انجوی شیرازی؛ اکنون با فرهنگ مردم ارسنجان روبروئیم دومین کتابی که در فارس در زمینه فرهنگ مردم، آنهم به این گستردگی به چاپ رسیده کار پژوهشگران ارجمند حبیب اله رحیمی و سهیلا هاشمی ارزشمند، بیاد ماندنی و پذیرفتنی است. ده سال روی کتاب کار شده تا آماده چاپ گردیده است و هنگامی که می خوانیم کتاب با سرمایه مؤلف به زیور چاپ آراسته شده بیشتر به عمق دلبستگی این زوج به زادگاهشان «ارسنجان» پی می بریم.
باید سپاسگزار ایشان باشیم، انصاف حکم می کند که به آنها دستمریزاد بگوییم. با تورقی در کتاب دریافتم که گردآورندگان برای فراهم آوردن این مجموعه زحمت فراوانی کشیده اند.
و من آرزو دارم که اهالی فرهنگ- اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی- فرمانداری و شورای اسلامی شهر ارسنجان متوجه عظمت کار ایشان بشوند و به شکلی شایسته جوابگوی کوشش ده ساله ایشان باشند.
این قبیل کارها انگیزه ای معنوی را طلب می کند و عشقی راستین به این سرزمین مقدس را...
پژوهشگران کتاب «فرهنگ مردم ارسنجان» با تألیف این کتاب ثابت کردند ارسنجان- مردم ارسنجان و فرهنگ مردم این سامان را دوست دارند- و این نوعی عاشقی است. به یقین بدانید که اگر کسی دلبسته به این آب و خاک نباشد بیش از ده سال تن به فراهم آوردن چنین مجموعه حجیمی نمی دهد.
کتاب دلسوزانه و بر طبق اصول صحیح گردآوری فولکلور «فرهنگ عامه» تدوین شده است.
پیش از آنکه معرفی کوتاهی از کتاب داشته باشم اجمالاً می پردازم به تعریف مختصری از فرهنگ مردم:
مردم هر گوشه از جهان دارای دو نوع فرهنگ می باشند یکی فرهنگ مکتوب، دیگری فرهنگ شفاهی.
آنچه از گذشته به صورت کتاب در اختیار داریم، فرهنگ مکتوب است.
داشته های امروزمان را که سینه به سینه دریافت کرده ایم فرهنگ شفاهی خوانده می شود. این فرهنگ انسان را در برمی گیرد. از زمانی که چشم به هستی می گشاید تا زمانی که روی در نقاب خاک می کشد به تعبیری «از این خشت تا آن خشت»
و اگر مایلید مردمی را بشناسید، کافی است که فرهنگ مردم آن قوم را دقیقاً مطالعه کنید، آن زمان است که درمی یابید که این مردم چگونه می اندیشند؟ در مقابل رویدادهای تلخ و شیرین زندگی چگونه برخوردی دارند؟ و خلق و خویشان چیست؟ و ما مردم این فرهنگ را که یادگار نیاکان ماست در خونمان داریم.
عمری بدان دل داده ایم، بدان بالیده ایم و از این به بعد هم در هر شرایطی گرامیش می داریم.
آنچه در کتاب فرهنگ مردم ارسنجان فارس آمده است:
مقدمه مؤلف:
هفت صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده است؛ نویسنده از فرهنگ، فرهنگ عامه، جلوه های گوناگون فرهنگ عامه «قصه- افسانه- متل- ترانه های محلی- بازی های محلی- آداب و رسوم- باورها- ازدواج- تولد- مرگ و میر- طب عامیانه- ابزار کار- مثل- ترانه های عامیانه- لالائی ها- جشن های ملی و مذهبی و واژگان ...» سخن می گوید و می نویسد: چرا باید این فرهنگ را جمع آوری کرد و در حفظ و نگهداری آن کوشید.
نویسنده از کتابهای: آئینه ارسنجان، بزرگان ارسنجان و ارسنجان نامه به نیکی یاد می کند و در پایان می نویسد: با همه کوششی که در جهت ضبط فرهنگ مردم ارسنجان داشته ام ممکن است نکاتی را ندیده و از آن گذشته باشم که چشم امید به اهالی فرهنگ و دوستداران فرهنگ عامیانه ارسنجان دارم که این نواقص را در چاپ بعدی برطرف نمایم.
راهنمای آوانویسی واژگان:
آوردن راهنمای آوانویسی واژگان برای کتابهایی که در ارتباط به فرهنگ مردم در می آیند، یک ضرورت است و این می تواند برای خواننده غیربومی کتاب مؤثر باشد و طریقه ایست که خواننده می تواند مطالب را بهتر درک کند.
جغرافیای ارسنجان:
در این مطلب می خوانیم که سوای ارسنجان فارس، ارسنجان دیگری هم هست که در مازندران قرار دارد و از جمله قرای بخش شیرگاه شهرستان ساری است.
اشعاری در وصف ارسنجان فارس:
در این قسمت دو شعر آمده یکی از شادروان سید محمد هاشمی ارسنجانی متخلص به حکیم و دیگری از حبیب اله رحیمی مؤلف کتاب. هر دو شعر از ارسنجان و زیبایی هایش می گوید. در شعر اول از هنرمندان و خوشنویسان به نام این سامان هم یاد شده است.
کتاب فرهنگ مردم ارسنجان شامل این فصل هاست:
فصل اول؛ بلوک ارسنجان:
شهرستان ارسنجان به لحاظ موقعیت جغرافیایی در شمال شرقی استان فارس بین 53 درجه و 18 دقیقه
و 53 درجه و 47 دقیقه طول های شرقی و بین 29 درجه و 54 دقیقه و 30 درجه و 15 دقیقه عرض های شمالی قرار گرفته است.
از شمال به شهرستان بوانات، از شمال غرب به شهرستان پاسارگاد، از غرب به شهرستان مرودشت، از جنوب به شهرستان شیراز و از شرق به شهرستان نی ریز محدود می شود. بلوک ارسنجان از قدیم الایام شامل چهار منطقه می باشد.
این چند نکته هم درباره ساکنین چهار منطقه مورد توجه می باشد: همه اهالی منطقه دارای یک فرهنگ مشترک می باشند، همه بدون استثنا مسلمان شیعه دوازده امامی می باشند، به جز روستای دره آبکی که عربی تکلم می کنند و روستاهای چشمه شیرین، خان آباد، سهل آباد سروش و
حسن آباد ایزدی که لهجه ترکی هم دارند بقیه اهالی فارسی زبانند.
روستاهای چهار منطقه به صورت میدانی مورد تحقیق قرار گرفته است و در وجه تسمیه روستاها نظر ریش سفیدان محل مورد توجه واقع شده است. درباره روستای خُبریز XOBRIZ
چنین می خوانیم:
خُبریز: در فاصله حدوداً 18 کیلومتری ارسنجان در کنار جاده آسفالته که از ارسنجان به شهر استخر متصل می شود قرار دارد. عده ای آن را «خُمریز» می گویند.
در مورد نامگذاری این روستا سه روایت نقل می کنند:
1 -این که در گذشته های دور در این دیار کوزه، خُم و دیگر ظروف سفالی می ریخته اند «می ساخته اند» و معروف به جایی بوده که خم می ریزند.
2 -عده ای می گویند در گذشته مردم این آبادی از آب چشمه شیرخون استفاده می کرده اند و دو سال پی در پی دو نفر از اهالی محل در آب این چشمه غرق شده و از بین رفته اند و از آن به بعد چشمه را خون ریز نامیده و نام خُبریز برگرفته از نام چشمه خون ریز است.
3 -بعضی می گویند شاهان هخامنشی که جهت شکار و تفریح به منطقه چاشتخور و قدمگاه و... می آمده اند گاهی چادر و... استراحت و خوابشان را نزدیک به این چشمه و مزرعه می ریخته اند «برپا می کرده اند» که به خواب ریز معروف شده و به مرور زمان به شکل امروزی تغییر یافته است.
اما این گونه به نظر می رسد که قول مورد اول «خُمریز» به واقعیت نزدیک تر است. این روستا قدمتش نامعلوم است و دارای دو قلعه بوده که متروکه شده و اثری از آنها نیست.
فصل دوم: ارسنجان در یک نگاه
در این فصل تلاش نویسنده در این است که ارسنجان چهل، پنجاه سال پیش را با همان شکل و سیاق قدیمی به خواننده نشان دهد.
در این ارسنجان با مردمی زحمتکش روبرویید
که زن و مرد در جهت رفاه خانواده در حد امکانشان
کوشش می کنند. کوچه ها و خانه ها فرمی
قدیمی دارند. خانه ها با هم شبیه می باشند، مردان دنبال کارند، کشاورزان، کشاورزی می کنند و باغ داران، به باغ می رسند. دکانداران، دکانداری می کنند و گله داران به گله هایشان می رسند.
باغ داری در ارسنجان جایگاهی خاص دارد. انار می چینند و رب تهیه می کنند. انار و رب ارسنجان هنوز هم در منطقه حرف اول را می زند.
در فصل زمستان مانند اکثر روستاها، اگر هوا آفتابی باشد پیرمردان پشت به آفتاب داده و با هم گپ می زنند.
زنها بعد از انجام کار روزانه، دسته، دسته کنار هم نشسته ضمن کرک دوزی و روآر چینی «بافتن رویه قلکی» از این طرف و آن طرف صحبت می کنند. از زندگی می گویند و شادی ها و غم های زندگی... در فصل بهار زنها به چیدن سبزی های کوهی و سیرموک می روند.
در فصل بهار فرصتی است که جوانها برای تهیه، کنگر، جاشیر، قارچ و ریواس به کوههای اطراف ارسنجان بروند.
نویسنده ارسنجان را در فصل بهار اینچنین می بیند:
ارسنجان در فصل بهار نگارستان را میماند، سرسبز و دارای باغستانی که تاج شکوفه بر سر می گذاشت. باد صبا در کوچه پس کوچه هایش مشک افشان می شد و در و دیوارش را گلاب پاشی می کرد.
فصل سوم؛ جغرافیای تاریخی:
در این فصل نظرات دانشمندان را درباره ارسنجان می خوانیم. برای نمونه نظر دکتر جمشید صداقت کیش چنین است:
می دانیم که تمامی اطراف ارسنجان، جنگل مملو از درختان بادام کوهی و بنه می باشد که در میان مردم فارس، بادام کوهی را ارژن و «ارجن» می گویند که در فرهنگ ها آمده و دو واژه دیگر «ارژنگ» و «ارچنگ» نیز نوشته اند. آیا وجه تسمیه این شهر از واژه های بالا یعنی «ارژن» و «ارژنگ» مشتق نشده است؟
در صد کیلومتری شرق ارسنجان روستائی به نام کرخنکان محاوره ای آن «کلخنگون» وجود دارد و «کرخنک» یا «کلخنگ» نام دیگری است برای درخت بنه.
تردیدی نیست که در محدوده روستای کرخنگان نیز درخت بنه بی شمار است.
پس با این تصور، سیر تطور واژه ارسنجان در اصل این گونه بوده است:
ارژنگان، ارزنگان، ارسنگان، ارسنجان که ارسنجان معرب ارسنگان می باشد.
فصل چهارم؛ طبیعت:
در این فصل از آب و هوا، کوهها، پوشش گیاهی، جنگل ها، برخی از درختان و محصولات کوهی و جنگلی، منابع آب، قنات ها، برخی از چشمه های فصلی و دائمی نام برده شده است.
فصل پنجم؛ معماری سنتی و چهره ظاهری شهر:
در این فصل با بافت جدید و قدیم شهر آشنا می شویم. نوع مصالح را می شناسیم و نوع ابزار. باورهای مردم درباره ساختمان... اصطلاح مربوط به استادکاران بنا، آب انبارها و اسامی آنها، آسیاب ها... تلها... حمام ها، اصطلاحات مربوط به نظافت و حمام... وسایل حمام، قبرستان، زیارتگاهها، کوچه ها، قلعه ها، گودها، مساجد و میدانها.
برخی از اشعار روی سنگ قبور:
این اشعار که بیشتر به صورت رباعی، دوبیتی و تک بیتی دیده می شود تقریباً مانند اشعاری است که در قبرستان شیراز هم دیده می شود. تعدادی از آنها را که تازگی دارند در این جا می آورم. بد نیست بدانید که در ارسنجان به قبرستان می گویند: قبرسو QABRESSU خاکسو XAKESSU مزارسو MAZARESSU
خوبان جهان طرب فزایند همه
آئینه انوار خدایند همه
وز رشته غم گره گشایند همه
اما چه کنم که بی وفایند همه
* * *
چون نامه اعمال مرا پیچیدند
بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی
ما را به محبت علی بخشیدند
* * *
زهر جا بگذرد تابوت من غوغا بپا خیزد
چه سنگین می رود این مرده از بس آرزو دارد
فصل ششم؛ طایفه ها، نام ها، فامیل ها:
از قدیم الایام ارسنجان را از لحاظ فامیل به هشت طایفه تقسیم نموده اند. اسامی این هشت طایفه چنین است:
1 -طایفه ابراهیمی 2-طایفه اسکندری 3-طایفه حسن شاهی 4- طایفه رحیمی 5- طایفه رضائی 6- طایفه سادات 7- طایفه نعمت الهی 8- طایفه یارمحمودی که نویسنده درباره هر طایفه و خلق و خوی آنها... و کجای ارسنجان ساکنند سخن به میان آورده است.
فصل هفتم؛ وضعیت اقتصادی و شغلهای قدیمی:
شغل های قدیم مردم ارسنجان:
آب نبات ریزی، قرص زنجفیل «زنجبیل»، قرصک آبلیمو، آهک پزی، آهنگری، اوُمالی OW-MALI آب مالی، باغداری «محصول عمده این شهر انار است که نویسنده به طور مشروح از انار، انواع انارها و رب انار صحبت کرده است» بوجاری، پالان دوزی، پیله وری، چاربداری، چپونی CEPUNI چوپانی، حمومی، خشت زنی، دامداری انواع گوسفندان، پرورش گوسفند، بیماری دامها، دولچه دوزی، رانندگی و کامیون داری، رنگرزی، سفیدگری، سلمانی، سقز چینی، سنگتراشی، شمشیرسازی و صابون پزی.
صنایع دستی: تیموردوزی «نوعی گلدوزی»، شش تا بزن، رو آر چینی، «رویه گیوه یا ملکی»، قالی بافی، قصابی، کشاورزی، گنگوگری، لحاف و تشک دوزی، مرغداری، ملکی دوزی، نمد مالی، نکات و اصطلاحاتی درباره هر یک از این شغل ها.
فصل هشتم؛ خوراکی ها و نوشیدنی ها و...
1 -نان
در قدیم که گندم به صورت امروزه فراوان نبود، بیشتر نان مردم از آرد جو یا ذرت تهیه می شد ولی امروز تنها از آرد گندم استفاده می شود.
انواع نان: سوله SULE ، نون تَلی NUNE-TALI، نون تنکه NUNE-TONKE، «نون نازک، نون تنک»، نون جو، نون گرده NUNE-GERDE، نون شیری NUNE-SIRI، نون شُرشُری NUNE-SORSORI، با آرد ذرت پخته می شد.
-نون روغنی «همراه با نکاتی درباره نان»
2 -نان خورشت ها
گوشت کوفتنی GUSTE0KUFTANI، طاس کباب، آش ها، آش پلو، آش پیازوک، آش سوُزی و سورموک ASE-SOWZI-SURMUK، آش دَمپز، آش گندم، آش ترش، الواره پلو ELVARE0POLOW، اوُبنه OW-BANE، اُو پیازی، اُو ترشی، اُو عدسی، اُو کشک، اُو کلمی، اُو گیشنیزو، رشته توتکی TUTEKI، جاشیر، جگر، چنگال، دلمه، دوپیازه آلو، شیربرنج، فسنجو «فسنجان»، قورمه QOWRME، کله بیجیشکو KALLE-BIJISKU، «در شیراز بدان کله گنجشکی می گویند»، کله پاچه، کودی بادنجو «کدو بادنجان» و کوفته.
3 -لبنیات
شیر، ماست، کره و دوغ، کشک، پنیر، روغن، «روغن حیوانی، روغن دمبه، روغن پیه»
4 -حلواها
آرد و روغن، ترحَلوُ TAR-HALVO، حریره، حلوای سین، حلوا قندی، سمنو، شله زرد، کاچی
5 -ترشی ها
در ارسنجان برای چاشنی و ترشی از آب انار، آب غوره، آب لیمو، سرکه، رب انار، آب نارنج، گوجه های باغی و سیب ترش استفاده می کنند.
6 -صیفی و سبزیجات
7 -میوه ها
8 -آجیل ها و تنقلات:
الوک ALUK، بادام کوهی، بخورک، بَنه BANE، بنه شوری، بادام، گردو، تخمک ها، پوکی، پوکک، برنجک، کنجت «کنجد»، شادونه «شاهدانه»، گندمی «گندم برشته»، انجیر
نوشیدنی ها:
آب، چای، عرق ها «شاطره، گاوزبان، نسترن، گلاب و...»
فصل نهم؛ طب سنتی و برخی از پزشکان حاذق:
طبابت عامیانه یکی از جلوه های فرهنگ مردم است که در گوشه و کنار ایران رواج کاملی دارد و از دیرباز مورد توجه مردم بوده است و اکنون هم در زمینه هایی اعمال می گردد.
بعضی از انواع بیماری ها:
کچلی KACALI ، سردردها، چشم درد، دندان درد، گلودرد، درد قفسه سینه، تُرشه TOROSE، دل درد، زردی، قلب، کلیه ها، کمردرد، باد بواسیر، بیضه درد، نقرس، گرمی، سردی، سودا، زخم ها، سوختگی، حجامت، زالو انداختن، کرم «انگل»، نیش گزندگان موذی، شکسته بندی، رگ روی رگ افتادن، در رفتگی تخت پا، زانو، قوزک پا، لگن، مهره های پشت، دنده ها، آرنج، انواع شکستگی ها، غش QAS، حمله، علائم گرمی مزاج و سردی مزاج.
پزشکان سنتی و تجربی عمومی:
1 -میرزا رضا اسکندری معروف به دُوی رضو DOY-REZO «دائی رضا» و یا عام رضو AM-REZO «عمو رضا»
2 -میرزا اسماعیل اسکندری معروف به مشتی «مشهدی» میرزاخان
3 -اکبر ابراهیمی معروف به اکبر مش غلوم رضو «مشهدی غلام رضا»
پزشکان:
1 -دکتر کریت شمر 2-دکتر بیان کینی 3- دکتر ادیشو - این پزشکان مربوط به گذشته ارسنجان می باشند.
شکسته بندان:
1 -میرزا عباس حسینی 2- میرزا عباس سعیدی 3- علی حسین ابراهیمی 4-سیدمحمدتقی حسینی 5- نجف بردبار 6- رضا رضائی 7- حسین نعمت الهی 8- قمر نعمت الهی معروف به مش قمر
دندان پزشکان تجربی:
کربلائی حسن ابراهیمی، کربلایی علی ابراهیمی، مشهدی ریحان ابراهیمی، حاج امیر ابراهیمی،
حسن زارعی
متخصصان زنان و زایمان:
زیور ابراهیمی، شرف النساء رحیمی، حسنی HOSNI زارعی، گل نسا زارعی، خانم بی بی اسکندری.
فصل دهم؛ آداب و رسوم:
مراسم چهارشنبه سوری، عید نوروز، سیزده بدر، مراسم ازدواج
واسونک:
در ارسنجان به واسونک واسِّنی VASSENAY واسونک VASSENAK می گویند. واسنک با زدن کل KEL و زدن دُیره DOYRE «دایره، دف» خوانده می شود. شیوه خواندن واسونک در ارسنجان با دیگر نقاط تفاوت دارد.
بدین ترتیب که پس از خواندن بخش دوم هر مصراع واژه هُی HOY یا اُی OY آورده می شود. مضمون واسونک ها همان مضمونی است که در همه جای فارس رایج است.
این هم نمونه ای از واسونک های ارسنجان
اُی حمومی، اُی حمومی آب حموم تازه کُو «کن»
«اُی» آب حموم تازه کُو
شازده دوماد می یو «می آید» حموم شربتش آماده کو
«هی» شربتش آماده کو
* * *
اومدیم و ببریم و گل سفید پنبه رو
«هی» گل سفید پنبه رو
مونس دل ننشو شب چراغ حجله رو
«هی» شب چراغ حجله رو
* * *
اگه دادی می بریم، اگه ندادی می بریم
«هی» اگه ندادی می بریم
سنگ مرمر می شکنیم و خانم عروس می بریم
«هی» خانم عروس می بریم
* * *
تولد نوزاد، رختک «سیسمونی» و...
خواب کردن کودک و لالائی ها:
در پیشانی این مطلب می خوانیم:
-لالائی ها در اصل ترانه هایی هستند که در اصطلاح محلی به آنها لالوئی LALOI می گویند و مادران هنگام خواب کردن کودکان خویش با لهجه ای خاص می خوانند. اگر کودک در نعنی باشد نعنی وی را می جنبانند و اگر در نعنی نباشد دستشان را آهسته آهسته توی کمرش می زنند و می خوانند «نعنی= ننی NANNI = ننو = گهواره»
نمونه ای از لالائی ها:
لالا، لالا، لالا، لالا، لالائی
لالا، لالا، لالا، لالا، لالائی
لالا، لالا، گل زیره لالائی
بچم آروم نمی گیره لالائی
لالا، لالا گلم باشی الهی
تسلای دلم باشی الهی
بومونی «بمانی» همدمم باشی الهی
گل و تاج سرم باشی الهی
نام گذاری:
در گذشته نام نوزاد به وسیله یکی از بزرگان، محترمین محل یا خانواده انتخاب می شد. اگر نوزاد دختر بود یکی از نام های حضرت فاطمه(س) فرزندانش، یا مادر حضرت علی(ع) زن یا دختران امام حسین(ع) یا مادر امام زمان(ع) را رویش می گذاشتند و یا اینکه از زنان شاهنامه «نام های اصیل ایرانی» انتخاب می شد. در مواردی نام یکی از زنان بزرگ و محبوب خانواده که تازه درگذشته بود بر وی می گذاشتند. پسر هم به همین ترتیب نام گذاری می شد.
***
قسم، دعا، نفرین، استخاره، فال حافظ، فال نخود، فال گوشک، خیر و شر، چشم زخم، دفع چشم زخم، مراسم باران خواهی، انواع بارانها، ماه رمضان و مراسم مربوط به آن، سوگواری شهدای کربلا و...
فصل یازدهم؛ فنون بلاغت و صناعات ادبی:
در این فصل صحبت از سخن ادبی است، کنایه ها، زبانزدها، اصطلاحات و کاربرد آنها، چیستانها، ضرب المثل ها و کاربرد آنها...
مطالبی را که اجمالاً از آن سخن به میان آمد مربوط است به جلد اول فرهنگ مردم ارسنجان فارس.
فصل دوازدهم؛ بازی های محلی:
در این فصل با بازی های رایج در ارسنجان آشنا می شویم. نویسنده ابتدا طریقه یارگیری را نشان می دهد. بعد می پردازد به شرح یک، یک بازی ها...
فصل سیزدهم؛ آموزش و پرورش:
در این فصل به تاریخچه آموزش و پرورش در ارسنجان، اولین مدرسه، اولین معلم، دانش آموزان و شیطنت آنها... و نحوه امتحانات آنها آگاهی
پیدا می کنیم.
فصل چهاردهم؛ ادبیات شفاهی:
در ابتدای این فصل صحبت از قصه ها و افسانه هاست. مؤلف ابتدا برای نمونه قصه ای را به لهجه محلی آورده بعد آن را به فارسی امروز می نویسد و باقی قصه ها را به نثر امروزی نگاشته است. چیزی که برای نگارنده تازگی داشت اینکه مؤلف از هر قصه به نتایجی اخلاقی دست یافته و آن را در پایان قصه تحت عنوان نتیجه آورده است. جائی آن را ندیده ام. تنها هستند کسانی که در پایان، قصه را از نظر طبقه بندی مورد بررسی قرار داده اند. در این قسمت صفحه بندی کتاب یک مرتبه عوض شده است. هر صفحه چند سطری کم دارد.
ترانه های محلی
خواندن ترانه به لهجه محلی بین بسیاری از مردم این شهرستان خواه زن یا مرد رایج بود. بعضی مردها بیشتر هنگام فراغت از کار یا هنگامی که دلشان گرفته و به قول خودشان خونشون XUNESUN «خواندنشان» می آید، گاهی شب های زمستان در حالی که کنار بخاری لَم LAM داده اند «دراز کشیده اند» می خوانند و زمانی هم نی می زنند.
زنان هنگام کارهایی مانند کرک دوزی یا روآر چینی «رویه گیوه» این ترانه ها را زمزمه می کنند.
خدا رحمت کند مرحوم غلامحسین اسکندری فرزند اسفندیار معروف به غلموسین «غلامحسین» اسفند در وصف این ترانه ها نقل می کرد که از برخی از قدیمی ها شنیده ام که گاهی نی زن با خواننده ای را بالای سر مریض دم مرگ می برده اند و پس از ساعتی نواختن مریض بهبود می یافته است. برخی این نوع ترانه ها را شربه SARBE می گفتند. «به شربه؛ شروه، شلوه، شلوا هم می گویند»
در تأیید گفته ایشان ضرب المثلی است که می گوید: تو که نی زن بودی چرا آقا دائیت به حصبه مرد؟ مطالب بالا عین نوشته های رحیمی است.
از این تأثیرگذاری به «موسیقی درمانی» که این روزها در درمان بعضی از بیماری ها رایج است نمی رسیم؟ در اینجا به اهمیت ترانه های محلی بیشتر پی می بریم.
نویسنده همه ترانه ها را پشت سر هم آورده در حالی که هر ترانه شخصیتی مستقل دارد و باید جدا از هم نوشته شود. برای نمونه چند ترانه را که کمتر شنیده اید می آورم.
بیا بلبل من و تو هر دو زاریم
دوتامون مبتلای عشق یاریم
تو بر گل مایل و من مایل سرو
دوتامون فکر ایام بهاریم
***
بقربون انار دونه می شم
به قربون وِلِ یکدونه می شم
همه می گن برو ترکِ ولت کو«کن»
اگه ترکش کنم دیونه می شم1
***
چرا همروی اَفتو کوه نرفتم
چرا همروی گل خوشبو نرفتم
همان ساعت که دلبر لای می گفت
چرا همراه لایش خو نرفتم2
***
بیا دختر خرامون می روی راه
به قد سرو و به صورت همچین ماه
دهان تنگ داری صورت ماه
چطو بی تو بگردم روی دنیا3
بومی سرائی
شروع بومی سرائی در فارس سابقه قدیم دارد، ولی بومی سرایی در عصر حاضر به همت شاعر نام آشنای
شیرازی بیژن سمندر شروع گردید و شاعران بعدی اکثراً تحت تأثیر او قرار دارند. آقای حبیب اله رحیمی در این قسمت کتاب هفت شعر آورده است دو شعر از زنده یاد عبدالغنی خان ابراهیمی ارسنجانی است و پنج شعر سروده خود ایشان است.
فصل پانزدهم؛ دستور زبان ارسنجان و مقایسه آن با دستور زبان فارسی:
در این فصل نکات دستوری در ارتباط با زبان رایج بین مردم ارسنجان مشروحاً توضیح داده شده است.
فصل شانزدهم؛ واژه ها:
در این فصل واژگان مصطلع در گویش مردم ارسنجان را به ترتیب حروف الفبا مشاهده می کنیم، نویسنده هر واژه را با الفبای صوتی هم نوشته تا از این طریق خواننده بهتر بتواند معنی واژه ها
را دریابد.
در پایان کتاب منابع و مآخذی که مورد استفاده مؤلف بوده ذکر شده است. طرح پشت جلد کتاب از آقایان حبیب رحیمی و حسین ابراهیمی است. طرحی است زیبا. این هنرمندان واژگان «جام، ارسنجان، نما» را به بازی گرفته و جامی فراهم آورده اند. این طرح نوعی نقاشی خط است با دیدن این طرح مشاهده می کنیم تنها دیروز ارسنجان مهد خوشنویسی نبوده، امروزه هم خوشنویسان زبردستی را صاحب است.
***
برای محققین ارجمند آقای حبیب اله رحیمی و سرکار خانم سهیلا هاشمی آرزوی سلامتی و موفقیت دارم. فرهنگ مردم ارسنجان فارس از جمله کتابهای ماندنی است. توجه دوستداران فرهنگ مردم را به این کتاب جلب می کنیم.
در فرصت های بعدی مطالبی از کتاب را برایتان برگزیده ام که می خوانید.
پی نویس:
1 - ول: یار- محبوب
2 - همروی: همراه- افتو: AFTOW: آفتاب- لای: لالائی- خو XOW: خواب
3 - چطو: چطور
مدیر مسول و صاحب امتیاز : محمد عسلی